-
جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۸۸، ۰۷:۱۶ ق.ظ
برازنده نیست
براندازی ایالت ِ ابروهایت
باور نمیکنی، بودا گوشهی ابروهایت نشسته؟
اعتراف کن!
سیاسی نیست؟ چشمهایی که کودتا میکنند
یا دستهایی که با نخهای نامرئی از سقف آویزاناند؟
بااینهمه مدرک!
برازنده نیست
براندازی ایالت ِ ابروهایت
باور نمیکنی، بودا گوشهی ابروهایت نشسته؟
اعتراف کن!
سیاسی نیست؟ چشمهایی که کودتا میکنند
یا دستهایی که با نخهای نامرئی از سقف آویزاناند؟
بااینهمه مدرک!
مثل لباسی که روی تن هیچکس اندازه نیست
دارم توی خودم تنگ میشوم؛
برای آب رفتن
دلم باران میخواهد
ولی
خدای تو با طوفان اثبات میشود
آقای نوحه و نواحی اطراف غم
هرچند با تأخیر؛ این اثر، نخستین ِ پرت سرودههای دوم تیر سال جاری است. فردا را پیشاپیش جشن میگیرم؛ چراکه نتیجهی یک سال دوندگی و مرارتهای گروه به ثمر میرسد. به همین دلیل که شاید بیربطترین دلیل دنیا هم باشد؛ این پستها را توأمان ارسال مینمایم.
بشکند دستی که
نمک
که داشت
ولی نمکدان را باور نمیکرد.
خدا هم دستبهکار نمیشود
انگارنهانگار اینهمه
یک شعر، یک درد و دل، یک دلنوشت
درد دل اگر نداشتم که سراغ شما نمیآمدم دکتر!
لااقل به خانم منشی بگویید جواب ما پابرهنهها را هم از آزمایشگاه بگیرد
اینجا هم درد میکند
درست زیر این تودهای که متورم شده
و نماز را هم باطل
عقبمانده؟
برای دستهای شما
که ابرها را خجالت میدهد
و پاهایی که حتی یکقدم ...
رضای خدا بماند برای بعد؛ فعلن گلی به جمال ملت
یا هر بانک دیگری
که دو ـ سه روز زندگی قرضی
با سود شانزده در صد
و البته بهشرط دو ضامن
اصلن ...
هرازگاهی فیل ما،
هوای هندوستان
برایش بد میشود
و ناکجا خانهی ما معنی! ـ به جهنم ـ
به جهنم که ما سه رفیق بودیم
و سیگارهایمان را با کبریت روشن میکردیم و
همیشه
نفر سوم که شهید میشد
من بودم
سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه مینویسم؛ شعر، داستان یا فیلمنامه نیست. اینها شهروندان شهر درون مناند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایهی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!
آشنایی
خودنوشت
به روایت کارکرد
به روایت تصویر