وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

در چه علیکی از سلام منی؟

در چه علیکی از سلام منی

به هیات کدام دل ِ تنگی
که دلتنگی ام ... امان ـ امان
سلامت که می کنم دور می گیرد سرم
علیک که می دهی
یا مقلب القلوب تلوزیون به شمارش معکوس می افتد
تحویل که بگیری، سال تحویل شده
تلویحا اعتراف می کنم
لبخندی روی لبهایم جوانه زده
و با همین سرعت انتشار
پای تمام ویروس ها در گل جا خواهد ماند
گل و بلبل می شود جهان اما
به معجزه لبخندت
و نیمی از سلاح های جهان از کار می افتد
نیمه ی محرم نزدیک است
و من دل سونامی زده ام برایت سینه می زند
نذر کرده ام
یک نذر کاملا اختصاصی از
کهف و کورت
به نیت از کار افتادن نیم باقیمانده سلاح های جهان
به جاودانی لبخندت ... حول حالنا الی احسن الحال

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر