وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

آسمان من


آقای کارگردان آقای رسانه برادر چند مسئله نخست به این مأمور امنیت پرواز سریال آسمان من بفرمائید عوض نشون دادن عجله‌ی رفتن به مدرسه بذاره بچه‌ها صبحونه‌شون رو بخوردن اسراف بده والا گناه داره و آقای پدر پشت دست بچه بزنه. دوم به‌عوض اون کارها روی املایش کار کنه توی اس‌ام‌اس حل شد رو هل شد نزنه. بعد به مادر محترم خانواده بفرمائید باز گذاشتن شیر آب هم اسرافه.
خسته نباشید.

نقد انیمیشن شاهزاده روم


دیشب به تماشای انیمیشن سینمایی «شاهزاده روم» رفتیم. متأسفانه به علت سردرد شدیدی که داشتم تمرکزی که باید داشته باشم را نداشتم لذا تنها به ذکر چند نکته بسنده می‌کنم.
نخست اینکه تقدیر و تشکر دارم از حامد جعفری، تهیه‌کننده و هادی محمدیان، کارگردان و کلیه عوامل و دست‌اندرکاران که پس از مدت‌ها موجب شدند سینما بروم. تلاش خوبی داشتید و جای انیمیشن ایرانی در تولید انیمیشن دنیا، واقعن خالی بود. باشد این انیمیشن، فتح بابی باشد بر ساخت انیمیشن‌های سینمایی که مردم را با فرهنگ این مرزوبوم آشنا کند. کیفیت تولید این کار با سایر تولیدات انیمیشن در ایران یک سروگردن برتری دارد. ایراداتی به فیملنامه می‌توان گرفت در مواردی مثل عدم توضیح چگونگی ورود نرگس خاتون به منزل امام هادی (ع) و همین‌طور پرش یک‌ساله داستان و رسیدن به میلاد امام زمان (عج) و مواردی ازاین‌دست که شاید بتوان آن‌ها را با دلایلی چون نبود اجماع سند و روایت، کمبود بودجه و ... توجیه کرد اما به‌هرحال این ایرادها وارد است اما از آن‌ها می‌گذریم لیکن در پرداخت شخصیت‌ها به چند کودک توجه ویژه‌ای شده که سند روایی نداشته‌اند و می‌شد به‌عوض پرداخت به آن‌ها به اصل داستان بیشتر توجه کرد. البته اینکه بگوییم باید کاراکترهای کودک برای ایجاد علاقه‌ی مخاطبین کودک در کار وجود داشته باشد را ازنظر نیانداخته‌ام اما شیطنت شرطه زنان که پسرک داشت؛ برای همان مخاطبین بدآموزی‌هایی در پی‌ دارد.
مورد دیگری که نباید از قلم انداخت در طراحی شخصیت ملیکا، بلندی گردن، کمی توی ذوق می‌زد. از آن مهم‌تر، انگشتری است که امام هادی (ع) در دست دارند و حلقه‌ای سیاه و بدون نگین را می‌ماند. (اگر اشتباه ندیده باشم چون سردرد پدر صاحب بچه را درآورده بود) در تصاویری که شخصیت‌های معنوی را به شکل توده‌ای از پروانه و در رویا نشان می‌داد هم می‌شد مانند پلان‌های دیگر، از زاویه‌ای که صورت در تصویر نباشد استفاده کرد.
اما با تمام این احوال، این تلاش ستودنی است. امیدوارم دوستان، حتماً سراغ شاهنامه هم بروند و نسل جدید را با داستان‌های جذاب آن آشنا کنند.

چندی که نبودم، بودم


سلام مدتی نبودم. گرفتاری کارهای مختلف مثل همیشه. می‌دانم حرف تازه‌ای نیست می‌دانم وعده‌های زیادی داده‌ام و می‌دانم عده‌ای از اینکه دیربه‌دیر میهمانشان می‌شوم شاکی هستند. می‌دانم که می‌دانید گرفتارم. از شما چه پنهان بیماری مادر دوباره قوت گرفته این بار کنسر لنف از حوالی کلیه سردرآورده و مثل همیشه تنها دل‌خوشی‌مان دعای خیر دوستان و آشنایان است. این بار سراغ روازاده هم رفته‌ایم. اگر فرصتی پیش بیاید بر خواهم گشت و دراین‌باره خواهم نوشت.

کارگاه جدید فن بیان به‌زودی در موسسه به حدنصاب می‌رسد و پس از برگزاری حتماً بخش‌هایی از آن را تقدیم حضورتان خواهم کرد.

همین‌طور مایه‌ی خوشحالی است عرض کنم نخستین کتاب از پرونده بازخوانی نیما به‌زودی در ۲۱ آبان منتشر خواهد شد و می‌توانید آن را از کتاب‌فروشی‌های طرف قرارداد با انتشارات بافر تهیه بفرمائید و تفاوت‌ها را با نسخ پیشین مقایسه کنید.

اخبار تازه‌ی دیگری هم هست که چون رنگ و بوی گلایه دارد باشد برای زمانی دیگر. ممکن است زحمت به‌روزرسانی این صفحه را به یکی از دوستان واگذار کنم به همین علت طی این مدت کامنت‌ها را تائید نکردم و جواب ندادم که از این بابت از همه‌ی عزیزان عذر خواهم.

بازخواهم گشت هرچند که هرگز نخواهم رفت


نیما یوشیج انتشارات بافر دکتر روازاده عنکبوت رنگ

بختی که گشوده می‌شود انگار


دارد بختش باز می‌شود ولی تا نشده باشد که نمی‌شود چیزی گفت. می‌شود؟
شاید وقتی‌که اتفاق افتاد، برگشتم و گفتم. ولی نشانه‌هایش آشکارشده.

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر