-
سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۰۴ ب.ظ
چندی پیش، خبری خواندم در مورد مک بوک یک انیماتور انگلیسی که سر از تهران درآورده بود؛ که در بخشی از (متن خبر) چنین نوشتهشده بود:
یک کاربر زیر مطلبی دراینباره در gizmodo نوشت که قصد ندارد از موضوع دزدی لپتاپ چشمپوشی کند اما به این ماجرا بیشتر از این منظر نگاه میکند: «هی نگاه کن! ایرانیان هم آدم هستند. اخبار بد زیادی درباره بسیاری از کشورها وجود دارد٬ ویدیوهایی که آتش زدن پرچم دیگر کشورها و تظاهرات و ساخت تسلیحات هستهای را نشان میدهند. چنین چیزهایی همیشه در اخبار به چشم میخورد. به همین علت بعضیاوقات سخت است که به مردم این کشورها جدا از این موضوعات نگاه کنی. ولی به عکسهای رسیده نگاه کنید! آنها بازی میکنند٬ به موزیک گوش میدهند٬ در خانههایشان میز قهوه وجود دارد٬ درست مثل ما!» وی تأکید کرد که نمیخواهد بگوید آنچه در اخبار میآید نادرست است، اما گفت که این عکسها چهره دیگری از ایران را به نمایش گذاشته است.»
اما مسئلهای دیگر!
بندهی حقیر، به شکرانهی انزجاری که از تلویزیون دارم، سالها از اتفاقهایی که در این موجود تک چشم که کاری جز خوردن مغزها ندارد، بیخبر بودم. از همان ابتدا هم که ماهواره آمد، بعد از یکی دو روز، متوجه شدم شهرام و بهرام ندارد، کلن تلویزیون چیز مسخرهای است و دیگر هیچکدام نتوانستند نظرم را به خود جلب کنند.
چندی پیش، سفری پیش آمد و به دلیل کوتاه بودن مدت آن، صلاح ندیدم بخواهم لب تابم را همراه ببرم. به سفر رفتم و بماند که خب سفر کمی طولانی شد هم به لحاظ مسیری که طی کردم و هم به لحاظ مدت. قبل از مراجعه به منزل، دو روز را به خاطر همان مسائل کاری مجبور شدم درجایی اقامت داشته باشم. طی یکی از روزها حوصلهام سر رفته بود. تلویزیون را روشن کردم. تلویزیون فوقالذکر، فاقد آنتن محلی و مجهز به یک دستگاه دریافتکننده امواج ماهوارهای بود (همان رسیور خودمان) آن را نیز روشن کردم. با دنیایی سراسر شگفتی روبرو شدم! آنقدر برایم عجیبوغریب بود که انگار وارد دنیای ناشناختهای شدهام.
مختصر کنم که رسیور فوقالذکر تعدادی کانال فارسیزبان داشت و دیگر هیچ و بالاخره میتوانم بگویم که یکشب بهاجبار به تماشای برنامههای این شبکهها نشستم. الحق و الانصاف باید اعتراف کنم کشفیات بسیار جالبی داشتم به شرح ذیل:
نخست: مبحث تبلیغات! (تقریباً تمامی آن شبکهها) این شبکهها با تبلیغاتشان میگویند: مردم ایران تنها به مواردی ازایندست فکر میکنند: کچلی، سفت کردن برخی از اندام، چاقی و لاغری، اصلاح بینی، ترک اعتیاد بدون درد! کرمهای معجزه کنندهای که اگر نخری، خری و خب یکی دوتا آبشنگولی، منگولی، انرژیزا ولاغیر!
دوم: مبحث سیاست و اقتصاد (شبکههایی مثل ننه سی فارسی (همان بیبیسی سابق) اینها میخواهند هر نوع از امید را کور کنند. تنها خبرهای بد و خبرهایی که دلالت بر ضعف در کشور است را مخابره مینمایند. اینها هم معتقدند که راست میگویند (مثل رسانه ملی) و اینها بسیار خیرخواه ملت هستند و راه نجات هم همینهایند! یکمشت تحلیلگر هم دارند که خلاصه نفهمیدم ازنظرشان ملت باشعور هستند یا بیشعور! سراسر تناقض و صحبت از سر بغض و کینه. خود اینها هم حسابها را قاتى کردهاند. بههرحال به شکل بسیار روشنفکرانهای عمومن مخالف دین هستند و برای اثبات حرفشان قسم هم میخورند! داغ حقوق حیوانات و شاخ بریدهشدهی گاوها و گرسنگی پلانکتونهای دریایی و مواردی ازایندست هم سینهیشان را شرحه شرحه کرده و خب صدالبته حقوق بشر هم هست که در همه جای دنیا درنهایت مراعات است و در ایران اصلن چیزی به نام حقوق بشر، حقوق مدنی و ... وجود ندارد! خود را وطنپرست میدانند و پیشنهاد تجزیهی کشور بر اساس تقسیم اقوام را هم طرح میکنند. جالب اینکه فقط میگویند اینجا کج است و هیچ راهحلی هم برای اصلاح پیشنهاد نمیکنند! شاید راهحلها را گذاشتهاند برای روزی که خودشان دیکتاتور شدند و ... بماند حالم از سیاست به هم میخورد.
سوم: شبکههایی که بهزور میخواهند آدم را به عقب برگردانند میگویند که: شما گنهکار به دنیا آمدهاید، خدا محبت است، عیسی مسیح (ع) بالای صلیب رفت تا گناهان ما بخشیده شود، عیسی پسر خداست، عیسی خداست، عیسی تنهاترین راه نجات است!!! به عیسی ایمان بیاورید تا خداوند شبان شما باشد و ... جالب اینکه تعداد بیشماری از هموطنانی که نامهای عربی دارند هم بهعنوان کشیش، بالای منبر میروند و آیات انجیل را برای مخاطب ترجمه میکنند! و هی تکرار میکنند: مسیح خداست و تنها راه نجات هم اوست.
چهارم: من و تو!
یعنی اگرچند برنامهی مستند را پخش نمیکرد ... و اتاق خبر با آن اجراهای تصنعی و اخبار سراسر ناامیدکننده چند مجری لوس و یکی بود که نفهمیدم این چه قیافهای است ...
پنجم: شبکهی آموزش فساد اخلاقی! GEM بنده پسازاینکه متوجه شدم سریالهای این شبکه همچون نان شب برای عدهای است و اگر قسمتی از یکی از این برنامهها را نبینند، همهچیز به هم میریزد؛ کمی روی آن بیشتر متمرکز شدم. تقریباً 90 درصد سریالهای ساخت کشور ترکیه؛ یعنی طوری مردم ترکیه را به تصویر میکشد که باید در حلالزاده بودن مردم آن سرزمین شک کرد. چون از زمان عثمانیها به اینور، همه در حال خیانت بودهاند! همهی زنها شوهرانشان را میپیچانیده و خود را در آغوش نزدیکترین دوستان و یا فامیل ایشان میچپانیده و ... خلاصه خرتوخر است و معلوم نیست چه کسی از چه کسی باردار است! پرسیدم
گفتند خیر! کشور ترکیه علیه این شبکه هیچ شکایتی طرح نکرده است! از صمیم دل برای مردم سرزمین ترکیه متأسف شدم که سازندگان این برنامههای مستهجن، چنین تصاویری از آن کشور را برای ما ترسیم میکنند (مثل داستان مکبوت ...)
بعد بیشتر از آن متأسف شدم برای افرادی که به تماشای این برنامهها مینشینند! آنهم بهصورت خانوادگی! به این هممیهنان میتوانم اطمینان خاطر بدهم که حتی فیلمهای پورنو، بهمراتب باشرافت ارتباط بیشتری دارد تا برنامههای این شبکهها.
ششم، شبکههای بزنوبرقص که خب ویدئو کلایپ پخش میکنند و حوصله را سر می بُرند. هنرمندان ایرانی را در هیات واسطههای بنگاههای خریدوفروش خودرو به تصویر میکشد که همه از همراهی چند رقاصهی زن مستفیض میشوند و آخ آخ آخ ... همه یا ترک موتور نشستهاند و یا توی قایق هستند و یا دارند تختهگاز ماشین کروک پارک شدهای را میرانند و باد موهایشان را به هم میریزد!
هفتمین دسته، شبکههایی که فکر نمیکنم حتی یک بیننده داشته باشند! در اینها هم معلوم نیست چی به چی است. فیلمهای ایرانی بعد و قبل انقلاب را میگذارند و بکوب تبلیغات حال به هم زن و جالب اینکه بعضی وقتها هم نوشتهی: لطفن ادامهی برنامه را در سی دی دوم تماشا کنید را هم پخش میکنند!
هشتمین دسته، شبکههای وبکمی هستند که یک تعداد کله را از صبح تا شب نشان میدهند. این سرها قرار است با فحش سران حکومت ایران را عوض کنند! قرار است انقلاب به راه بیندازند. نفهمیدم اینها مخالف شاه بودند یا طرفدارش چه اینکه بعضی مواقع میگویند: انقلابی که ما کردیم را ملاها دزدیدند، بعضی مواقع هم میگویند حضرت اعلیحضرت اینچنین بودند و ملکه آنچنان!
از انصاف نگذریم، شبکهی نشنال جئوگرافی فارسی را بسیار دوست دارم و تنها شبکهای است که حاضرم آن را تماشا کنم. شاید چند برنامهی مفید دیگر هم باشد ولی درمجموع ماهواره که امروز تبدیل به یکی از مرسومترین لوازم دیجیتال منازل ایرانی شده است و پشتبامها به مزارع آفتابگردانهای فلزی تبدیلشده است جای این پرسش باقی میماند:
اینهمه هزینه کنیم، اینهمه حاشیه داشته باشیم، آنهم غیرمجاز که این چرندیات را به خوردمان بدهند و هی از این ست لایت بروند آن ست لایت و ما برویم و روی مزرعه را بتابانید سمت کدام قبله؟ آیا ارزش وقت ما، هیچ ارزشی بیشتر از سرگرم شدن به این اراجیف ندارد؟ داریم کجا میرویم؟