-
يكشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۵۹ ق.ظ
گافهای سریال پایتخت 4
اینکه برنامههایی تولید میشود تا مخاطبین داخل را از برنامههای بیمحتوای برخی از شبکههای فارسیزبان ماهوارهای دور کند، به ذات خوب است؛ اما اینکه به کجا میرویم، خود مطلبی است که در جای خود فراخور توجه است. نشود از دلواپسیی افتادن به دامان عروس بدذات، مردم را گرفتار عروس مذبله کنیم. پیداست صداوسیما درمجموع بیراههای را در این سالهای اخیر در پیش گرفته که در صورت عدم بازنگری در این خطمشی، خود نسخهای از شبکههای ماهوارهای آن چنین گردد.
از تبلیغات و ابتذال حاکم بر آن که بگذریم، از اجرای تقلیدی و لوس برخی از مجریان که بگذریم، از برنامههای آبرفته و رفته بر آب که بگذریم تا در زمان مناسب، نگاهی بیندازیم به برنامههای ایام ماه مبارک رمضان.
در حال حاضر، دو سریال پخش میشود که درواقع بخش دیگری از سریالهایی است که پیشازاین آشنا بودهاند. مراد از این نوشته بیشتر پرداخت به سریال پایتخت چهار است که برگ اثبات دیگری است بر این ادعا که برخی خونشان رنگیتر از برخی دیگر است. هماکنون چهارمین فرصتی است که با عنوان پایتخت، در اختیار سیروس مقدم قرار دادهاند؛ آنهم در زمان گل ِ آنتن؛ یعنی نوروز و ماه رمضان. حالا این سؤال پیش میآید که بهتر نیست آقای مقدم و تیم اجرایی بهپاس این اعتماد رسانهی ملی و مردم هم شده، کمی دقت به خرج دهند و با توجه به بودجهی مناسبی که در اختیار دارند؛ اثری فراخور مردم ارائه نمایند؟
قسمت سوم این سریال، دیشب پخش شد و به علت اینکه در جاده بودم، آن را ندیدم. تا اینجا، هنوز هیچی نشده، دو گاف بزرگ داشتهایم. یک تطبیق تاریخی داستان که با توجه به اصرار محتوای بخشهای پیشین، در خصوص توالی ایام، جای هیچ چشمپوشیای را باقی نمیگذارد.
ماه رمضان سال 93، از هشتم تیرماه تا هفتم مردادماه بوده.
در سال 93 در کشور هیچ انتخابات شورای شهر و روستایی برگزار نشده بوده و اگر مراد انتخابات شورایاریها باشد هم باز تداخل زمانی داریم. انتخابات در 22 اسفندماه برگزارشده بود. به نظر میرسد قصد این بوده که این انتخابات در نظر گرفته شود و بخشی از بار دراماتیک کار را به دوش بکشد با این فرض که مقرر بوده سریال برای نوروز 94 پخش شود ولی بعد در موعد مقرر سریال آماده نمیشود و موکول به ماه رمضان میشود. بعد میمانند با پلانهای برداشت شده چه کنند؟ تاریخ را به هم میریزند. در غیر این حالت، بندهی حقیر، هیچ فرض دیگری به ذهنم نمیرسد. مضاف اینکه «ارسطو» در سوگ «راحیل» (چوچان) است که بهظاهر در سقوط هواپیما دار فانی را وداع گفته، هرچند حدس میزنم این امر هم خود بعدها به «سورپرایز»ی از مجموعه سورپرایزهای راحیل بدل خواهد شد. مشخص نیست کدام سقوط مدنظر «محسن تنابنده» بوده. سقوطی فرضی؟ سقوط MH17 که جنجالیترین سانحهی هوایی سال پیش بود یا ...؟
بگذریم شاید بعدها جوابی بر این تداخل زمانی به سیاست بیان شد.
به هم خوردن توالی زمانی در قسمت دوم را چه کنیم؟
«نقی» نصف شب، «ارسطو» را بیدار میکند تا برای روکمکنی «بائو»، رقیب انتخاباتی «هما»، به غسالخانه بروند تا هم اثبات عملگرایی خود را مستند کند و هم از آن بهعنوان ابزاری برای موافقت بائو با ازدواج مادرش و «پنج علی» استفاده کند. از تحقیر PMC در آن میان که بگذریم، باطری موبایل «ارسطو» تمام میشود. ارسطو میرود تا شارژر موبایلش را بیاورد. اهلوعیال «نقی» به مسجد میروند. در پلان بعد «ارسطو» پشت درب در چنگال همسایهی فضول است و بعد زمانی که به مسجد میرسد هما و برو بچز دارند از مسجد بیرون میآیند. همینطور دیگران. در آمبیانس هم صدای دعای افتتاح است که پخش میشود. اینها رفته بودند مسجد برای چهکاری؟ نماز پیش از اذان صبح؟ خوردن سحری؟ چرا اذان نخوانده برگشتهاند؟ «ارسطو» صدایشان زده بود؟ خب شاید، اما مابقی ملت کجا میروند؟ سحری بخورند؟ پس برای چه رفته بودند مسجد؟ پُر کردن قاب مقدم؟ بعد ارسطو میرود ساندویچی! از آنطرف نقی روی سنگ مردهشور خانه مستندش را میسازد. حالا به نور نگاه میکنیم. در نماهای عبوری، ماندهام خورشید چطور اینقدر سریع جابجا میشود؟ بعد که دو نفر میآیند تا میتشان را ببرند که دیگر صبح شده و بعد که دارند توی قبرستان قدم میزنند تا برسند به مردهشور خانه، شب شده! آقا این چه طرز برنامهریزی است؟ این منشی صحنهی شما چه میکند؟ تصویربردار؟ از همه مهمتر، تدوینگر کجاست؟
پیشازاین فراوان از این گافها را از مقدم شاهد بودهایم. خواهشن کسی نگوید که داریم «درخشش» (The Shining) اثر کوبریک را میبینیم و اینها ناشی از ضریب هوشی 200 کارگردان است و از پیش برنامهریزیشده است که کلاهمان در هم میرود. اینها «گاف» است. تکرار کنید: گــــآف.
و این داستان احتمالن ادامه دارد ...
امیدوارم آن ناظران فنی همیشه محترمتر سازمان که در آثار عدهای آنقدر دخالت میکنند که کارگردان فیلمنامهاش را از یاد میبرد، برای مقدمها هم همان میزان دقت و وسواس را به خرج دهند. وقتی فیلم یک کارگردان نوپا به دلایل نامعلوم، بعد از گذشت زمانی بیش از یک سال، تسویه نمیشود و بعد از بارها پخش، مبلغی بهعنوان حسن انجام کار از بودجهی مضحکی قرار بوده در اختیارش قرار گیرد، مانده است؛ اینجا هم وسواس پرهیز از حیفومیل بیتالمال را داشته باشند. هرچند، امیدی به سازمانی که آنتن میفروشد نیست. سازمان حق پخش و آنتن را میگیرد. حالا تو میخواهی کرم حلزون تبلیغ کنی یا شویندهای که لکهها را پاک میکند! و کودکانی را نشان بده که چون در خانهی، آن برند را دارند؛ نگران نیستند. پدرشان پول دارد که آن شوینده را بخرد. بحران کمآبی هم که شکر خدا نداریم!
فاین تذهبون؟