-
چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۳۵ ق.ظ
آنچه نگارنده این سطور قصد روشنگری در آن را دارد؛ قطعن ارائه پاسخ به زاویه دید فوق الاشاره نیست. ازآنجاکه بهرغم مطالعات گستردهام در حوزهی معارف مذهبی، هنوز این جسارت را در خود سراغ ندارم که به مباحثه در این خصوص بپردازم چراکه از اساس و از منظر اسلام در حرمت غنا تردیدی نیست و برای غنا ویژگیهایی درنظر گرفتهشده و این ویژگیها بعضن بهگونهای است که ممکن است یک قطعه برای یک مستمع حکم غنا را پیدا کند و برای دیگری چنین حکمی در پی نداشته باشد و مراجع زیادی تشخیص امر را به مقلد خود واگذار نمودهاند[۳] بااینکه برخی دیگر از ایشان صدور حکم بر تحریم غنا داشته و به همین بسنده کردهاند.[۴][۵][۶][۷][۸][۹]
غنا در فرهنگهای لغت عرب، به اشکال مختلفی معنی شده و هریک بهتنهایی خود محلی از اختلاف با تاویل با دیگری است. از صدای شادیآفرین[۱۰] و کشیدن صوت[۱۱] گرفته تا کشیدن صدا[۱۲] و یا زیبا و نازک کردن صدا[۱۳]. در رویکرد برخی دیگر از علمای لغت اما غنا را به صوتی معنی کردهاند که باعث ایجاد تغییر در شنونده شود؛ مانند محقق سبزواری در کفایه الاحکام و برخی غنا را در چگونگی صوت دانستهاند و برخی دیگر در معنای کلام. از گروه نخست میتوان به شیخ انصاری اشاره کرد که در کتاب مکاسب میگوید:
مقتضاى عبارات کسانى که غنا را تعریف کردهاند این است که غنا درباره چگونگى صوت و خود صوت است و معنى کلام در آن نقشى ندارد و فرقى ندارد که کلام باطل باشد یا حق، حکمت باشد یا قرآن یا رثاء مظلوم.[۱۴]
متأسفانه همین تعدد تعاریف که عمومن رویکرد لغوی به مساله دارند، منجر میشود مساله غنا همچنان در هالهای از ابهام به سر ببرد. چراکه در شریعت، در رد هریک از تعابیر فوق، روایات و احادیثی موجود است. برای مثال در مقابل نظر تعمیم غنا به هر صوت خوش، آیاتی در زیبایی صدای داوود نبی داریم و توصیههای فراوانی در خواندن قرآن با صدای خوش که تاثیرگذار باشد.
برابر موضوع بحث میان فقهای شیعه، رویکردهای متفاوتی وجود دارد. برای نمونه، فیض کاشانی غنا را زمانی حرام میداند که شامل مساله ای باشد که حرمتش محل تردید نیست؛ مانند غنایی که همراه لهو و لعب یا اختلاط زن و مرد باشد.[۱۵] وی در جای دیگر میگوید:
از مجموع اخبار وارده در این باب، چنین استفاده مىشود که حرمت غنا و متعلقات آن از قبیل اخذ اجرت و تعلیم دادن و گوش کردن و خریدوفروش آلات، کلا اختصاص به غنایى دارد که در زمان بنىامیه و بنىعباس معهود و متعارف بوده و به این نحو بوده که در مجلس اغانى، زنان و مردان مختلط بودند و همواره زنان تکلم به باطل مىکردند و با آلات لهو از قبیل عود و نى و غیر اینها، به لعب و خوشگذرانی مشغول بودند.[۱۶]
از رویکرد فیض کاشانی و آنچه محقق سبزواری در کفایه[۱۷] میتوان برداشت کرد؛ این است که غنا ازآنجهت حرام است که دلالت بر لهو داشته و میدانیم لهو امری است باطل. لذا حتی اگر قرائت قرآن[۱۸] به سبکی باشد که خاص مجالس لهو و لعب است؛ ممکن است مصداق غنا پیدا کند و حرام باشد. (قابلتوجه برخی از مداحان که امروزه بر اساس ملودیهای ترکی قطعاتی را تنظیم و بازسازی میکنند.)
در رویکرد برخی دیگر از مراجع شیعی، غنا به شکل مطلق رد میشود. این گروه عمدتن در نقد نظرات محقق و فیض مطالبی را طرح و سپس نظر خود را بیان کردهاند؛ مانند علی بن محمد بن حسن، صاحب حاشیه بر شرح لمعه که از معاصران فیض و محقق بوده.
امروزه نیز هرکدام از دو رویکرد فوقالذکر، طرفداران خود را دارد. ابهامات فراوانی در مورد مساله وجود دارد و بهطور حتم مراد نگارنده از این سطور، بررسی فقهی مساله نیست که پای در کفش بزرگان کردن است. طرح مساله صرفا از باب آن بود که بیان شود حتی در خصوص غنا تعریف واحدی در دسترس نیست و این مساله منجر میشود که خط تمیز در عالم موسیقی که ممکن است غنا یکی از گونههای آن باشد؛ امری است دشوار در کشف و بر همین اساس شاید حرمت یا عدم حرمت برخی از موسیقیها به تشخیص مکلف واگذارشده باشد. در سادهسازی بحث میتوان گفت آنچه از جمیع نظرات برمیآید این است که غنا صفتی است که دلالت بر صدای خواننده دارد.
در رویکرد دیگر، غنا را از باب ترجیع موردبررسی قرار دادهاند.
محمدحسن نجفی، صاحب جواهر از برخی فقیهان نقل کرده که ایشان در تعریف غنا به ترجیع اکتفا کرده و گفتهاند غنا، ترجیع صدا و کشیدن آن است.[۱۹] به نظر میرسد پیروان این رویکرد به برخی از روایات مانند نقل حذیقه بن یمانی از پیامبر (ص)[۲۰] و همچنین عبدالله بن سنان از قول امام صادق (ع) که از حضرت رسول (ص) نقل فرمودهاند[۲۱] استفاده کردهاند که در آن حضرت ضمن نهی از آوازهای اهل فسق و گناهان کبیره، از قرائت قرآن با ترجیع غنا نهی کردهاند: «َسیجیء من بعدی أقوام یرّجعون القرآن ترجیع الغناء». راوندی حدیث یادشده را از قول امام حسن مجتبی (ع) نقل کرده[۲۲] و شیخ بهایی در کشکول خود آن را بهصورت مرسل آورده است.[۲۳] که پیشازاین اشارهای کوتاه به آن داشتهایم؛ اما پرسشی ممکن است پیش آید که حال که قرار است غنا را به ترجیع بشناسیم؛ خود ترجیع چیست؟
ترجیع در لغت به معنای رفتوآمد (زیروبم دادِن) صدا در گلو آمده است، اعم از آنکه در قرائت، غنا یا نواختن نی باشد[۲۴]. برخی ترجیع را به نیکو نمودن صدا در قرائت نیز معنا کردهاند،[۲۵] و برخی دیگر گفتهاند ترجیع به معنای نزدیک بودن ضربهای حرکات صدا در حلقوم و یا بیخ بینی است.[۲۶]
باب تفصیل و باب تفّعل آن (ترجیع و ترّجع) به معنای تردید و زیروبم دادن صدا در گلو و بینی است.[۲۷] در حقیقت ترجیع با ضربها و برگرداندنهای مکرر صدا ایجاد میشود و میتوان گفت همان چیزی است که در اصطلاحات آواز «تحریر» مینامیم. تحریر نیز در معنای آزاد کردن، خوب نوشتن و کشیدن صدا هنگام آوازخوانی معنی شده.
تصویر ترجیع به معنای یادشده، بدین گونه است که خواننده به هنگام خوانندگی مانند کبوتر قمری، کبک و بلبل صدای خود را فقره فقره و پیدرپی ابراز میکند و چنین میگوید:«آ آ آ آ آ …».[28] خوانندگی به گونهی مذکور، همان زیروبم دادن صدا بهوسیلهی گلو و بینی است. ازاینرو میتوان گفت که معنای لغوی ترجیع بامعنای اصطلاحی آن تفاوتی ندارد.
نظر حقیر این است که تعمیم غنا به ترجیع از این باب بنا به دلایلی ناصحیح باشد. چراکه ازاینسبب گوش فرادادن به آواز پرندگان مصداق غنا خواهد بود و در بعد انسانی آن، لااقل از منظر عرف تاریخی صدایی که دارای ترجیع باشد غنا شمرده نشده. چنانکه صاحب جواهر میگوید.[۲۹] بیشتر صداها در قرائت قرآن، دعا، خطبه، شعر، در تمام شهرها و عصرها، از عالمان و غیر آنها، خالی از تحسین، مد و ترجیع نبوده و عرف آنها را غنا به شمار نمیآورد. از دیگر سو، بیشتر فقیهان، افزون بر ترجیع، واژهی اطراب را در تحقق معنای غنا سهیم میدانند[۳۰] و این بیانگر آن است که اگر ترجیع طربآور باشد، حرام است و در غیر این صورت حرام نخواهد بود. همچنین روایتی که بر حرمت ترجیع آورده شد، اثبات نمیکند که ترجیع بهصورت مطلق حرام باشد، بلکه آن روایت، ترجیعی را حرام کرده است که به حد غنا برسد (یرجعون القرآن ترجیع الغناء…)؛ یعنی میتوان چنین برداشت نمود که ترجیعی که به غنا برسد نهی گردیده و ترجیع غیر غنایی هم داشتهایم. جالب اینجاست که در روایتی صحیح ابابصیر از امام محمدباقر نقل میکند که آن حضرت فرموده: «و رّجع بالقرآن صوتک فإّن الله یحّب الصوت الحسن یرّجع به ترجیعاً».[31] در باب قرائت قرآنهمچنین روایاتی دیگر نقلشده که در آنها امر میشود قرآن را حزین بخوانیم یا با صدای نیکو. بر اساس اینگونه روایات، تعریف غنا به ترجیع و کشیدن صدا محصور و محدود نخواهد بود.
در تکمیل بحث باید ازنظر شیخ انصاری در مکاسب استفاده نمود که ترجیعی غناست که مقتضی طرب باشد.[۳۲] ایشان معتقد بهمراتب بر ترجیع است و ترجیع صدا را مساله مجزا از غنا که حرام است میداند. صاحب مکاسب منافاتی میان روایاتی که ترجیع را در قرائت قرآن نهی کردهاند[۳۳] و روایاتی که ترجیع را در قرائت قرآن تجویز کردهاند[۳۴]، نمیداند؛ چراکه به اعتقاد وی ترجیع انواعی دارد و روایاتی که ترجیع را نهی میکنند؛ دلالت بر ترجیعی دارند که به غنا میرسد.[۳۵]
در خاتمه نقلی از محقق نراقی بهعین آورده میشود:
عدم ثبوت کون الغناء هو الترجیع، بل یقال: هو الصوت المشتمل علی الترجیع کما فی کلام جماعه من أهل اللغه مع أّن الوارد فی بعض الأخبار المذکوره الأمر بالقرائه بالحزن أو بصوت حزین و فی بعضها تحسین الصوت و لا شک أّن الترجیع أحد أفراد القرائه بالحزن و التحسین أیضاً فیحصل التعارض علی التقدیرین و یرجع إلی الأصل المقتضی للجواز.[۳۶]
رویکرد بعدی به غنا، صدای طربآور است که غنا را اینگونه تعریف میکنند: «أنه الصواب المطرب».[37] که خود این رویکرد نیز مسائل و موارد متعددی را شامل میشود. طرب در لغت به حالتی معنا شده که سبکیای است که از شدت شادی و غیر آن به انسان دست میدهد و خفتی برای آدمی دانسته شده[۳۸]؛ در جای دیگر طرب را ورود شادمانی به آدم و خروج اندوه[۳۹] معنی کردهاند. برخی دیگر طرب را تنها بر مقوله شادمانی ندانسته و حزن را هم موجب طرب معرفی کردهاند[۴۰] هرچند عموم مردم فکر میکنند که طرب تنها از طریق شادمانی حاصل میشود.[۴۱] یکی از مفاهیم قریب بهواقع که مورد استناد آیتالله سید روحالله خمینی بوده؛ طرب را خفتی نفسانی میداند که بهموجب آن عقل زایل شده و شخص رفتاری انجام میدهد که از منظر عرف؛ افراد مست انجام میدهند.[۴۲]
میبینیم در این رویکرد نیز نظرات غیرقابل اجماع هستند مضاف اینکه در این تعاریف کلیدواژه خفت جلبتوجه مینماید. خفت را سبکی معنا کردهاند که یا مادی است یا معنوی. در بعد مادی مفهومی وزنی است و در بعد معنوی، در مقام مقایسه و کاستی یک فضیلت طرح میشود مانند جهل[۴۳]، سفاهت، حمق[۴۴] و… در لسان العرب، خفت چنین معنا شده: «الخفه …الخفیف فی الجسم و الخفاف فی التوقد و الذکاء».[45] یعنی خفت در جسم همان سبکی در وزن است و خفت در نفس به معنای توقّد و زود برافروخته شدن[۴۶] میتوان گفت که خفت، قلّت فهم و زوال بردباری است. ازاینرو اگر گفته میشود طرب او را سبک کرد، یعنی طرب او را به کمی فهم و زوال بردباری کشانید.[۴۷] چنین که از مفهوم برمیآید؛ خفت ناشی از طرب، همان از خود بیخود شدن است که موجب میگردد شکیبایی آدمی از کف رفته و میزان درک، فهم و یا شعور کم شده و فرد انگیخته گردد. بر این اساس چنین میتوان نتیجه گرفت که طرب ازاینجهت که موجب خفت معنوی میگردد موجب رفتاری در آدم میشود که احمقانه تلقی شده و آدمی را از شان و جایگاه والای انسانی خود فرومی اندازد و بر این اساس غنا حرام مینماید.
با اندکی تفکر و تعمق در تعالیم اسلام به این نکته هدایت میشویم که این مذهب، کرامتی برای انسان قائل است[۴۸] و او را بر بسیاری از مخلوقات برتری داده[۴۹] لذا این انتظار را از آدمی دارد که خود نیز، کرامت خود را رعایت کرده و رفتاری که منافی این مقام باشد را بروز ندهد و خردورزی پیشه سازد. جایگاه تفکر و تعقل در اسلام خود مبحثی ورای این بریده بوده و گردآورنده قصد ورود به آن را ندارد. صرفا به جهت اشاره تطبیقی عرض میشود یکی از ادله حرمت شراب، ضایع شدن عقل از آدمی دانسته شده و با تعمیم مساله حرمت غنا از این بابت توجیه میگردد که ازآنجهت که غنا منجر به طرب میشود و آدمی را از حقایق زندگی دور میکند؛ حرمت دارد. به همین دلیل برخی گفتهاند غنا صدایی است که مشتمل بر ترجیع مطرب باشد.[۵۰]
ممکن است این پرسش طرح گردد که طرب چه نسبتی با ترجیع دارد با توجه به اینکه ترجیع مقولهای است مربوط به صوت و طرب، مقولهای است مربوط به رفتار؟ پاسخ این است که ترجیع منجر به طرب میتواند باشد و ویژگیای است مختص آوازخوان و طرب عکسالعملی است که شنونده ممکن است در برابر ترجیع از خود نشان بدهد. اینجا چند بحث قابلطرح و ارائه است. نخست اینکه ممکن است یک ترجیع برای یک مستمع طرب در پی داشته باشد و برای دیگری نداشته باشد و از سوی دیگر، محدود کردن غنا به طرب ناشی از ترجیع، به نظر آشفتگی برداشت از مضمون باشد. چراکه ممکن است گاهی ترجیع اطراب آور نباشد مانند آنجا که مستمع با صدای نیکوی دارای ترجیع قرآن بخواند و گاهی طرب ناشی از ترجیع غیرانسانی مانند قناری باشد؛ که میدانیم غنای اصطلاحی تنها با صدای انسان محقق میشود و نه هر صدایی که در بیشتر تعاریف به آن اشارهشده[۵۱]. همچنین ممکن است گاهی هردو حالت با یکدیگر اجماع شود که آن را غنا مینامند. در جمعبندی غنا در این برداشت، زمانی است که صدای انسانی دارای ترجیع منجر به طرب است که موجب سبکسری مستمع گردد و در چند بعد قابلطرح است.
مدخل سوم این بحث که شاید هیچ پایانی برآن تصور نتوان داشت؛ بحث موسیقی است. موسیقی را میتوان به دو گونه تقسیم کرد. موسیقی طبیعی و موسیقی غیرطبیعی. موسیقی طبیعی همان ملودی است که در طبیعت تکرار میشود. صدای تپش قلب و آواز پرندگان و آبی که درگذراست. بعید به نظر میرسد جز معدودی از جماعت تفکیکی، هیچیک از علما، موسیقی در این تعریف را حرام بدانند؛ اما بحث حرمت یا مباح بودن موسیقی ناظر بر موسیقی غیرطبیعی است که بهوسیلهی آلات و ابزاری خاص، ریتم و یا ملودی را مینوازند و بهاصطلاح خنیاگری میکنند. موسیقی[۵۲] در اصل واژهای یونانی است و فلاسفه نامدار یونان باستان چون افلاطون و ارسطو هریک جملهای در تعریف یا شرح آن داشتهاند. جالب اینجاست که همان سردرگمی معنایی که در مورد غنا داشتیم؛ در مورد موسیقی نیز وجود دارد. آنچه محل تردید نیست؛ این است که غنا بخشی از موسیقی است و بر همین اساس است که عدهای با خلط مبحث موسیقی را نیز حرام میدانند. به نظر میرسد افراط گری باشد اگر بگوییم هر صدایی که حال آدمی را دگرگون کند حرام است.
موسیقی را میتوان علمی هنری دانست. علم است از جهاتی که ارسطو و ابنسینا بدان معتقدند و هنر است ازاینجهت که امری ثابت و غیرقابل تغییر نیست و ذوق نوازنده در آن دخالت دارد. آنچه از جمیع نظرات فلاسفه و اندیشمندان برمیآید این است که موسیقی، غذای روح آدمی است و عدهای نیز آن را زبان مشترک بشر مینامند. موسیقی را به شکلهای مختلفی دستهبندی میکنند. اساس دستهبندیها و بررسی آنها، خود نوشتار مبسوطی را میطلبد که از حوصلهی هماینک خارج است؛ اما صرفن به جهت آشنایی مخاطب عرض میشود که موسیقی را از مناظری چون دوره هنری، ساختار گامها و تعداد نتها در آن، ساختار آواشناسی، ضرباهنگ، ناحیه پیدایش، خاستگاه معنایی، خاستگاه کلامی، جایگاه اجتماعی، اولویت ساز یا کلام، کاربرد آن، سازبندی آن و همچنین فرم به گونههای بسیاری تقسیم میکنند. بهگونهای که ممکن است ما به قطعه گوش بدهیم که همزمان در چند گروه حاضر باشد. از منظر عموم فقها، موسیقی اگر مناسب مجالس لهو و لعب نباشد، بدون اشکال است و غیرازآن مصداق غنا یافته و حرام است.
مبحث این زیاده اما ناظر بر وجوه فقهی مساله نیست بلکه مراد بررسی کارکردی مساله آنهم از منظری است که در ادامه ازنظر میگذرد. مراد از موسیقی در این گزارش، مفهومی عام را شامل میشود و نگارنده واقف است که موسیقی ناظر بر تلاوتهای قرآنی و نغمههای مداحی که در جامعه امروز به فراوانی تولید و عرضه میشود نیز هست ولیکن مراد ما به جهت جلوگیری از طولانی شدن به آن بخش از موسیقی نظارت دارد که منظور از آن همصدایی آدمی و سازهاست برای انتقال مفهومی که به آن ترانه میگوییم و به علت پرهیز از مجادله ترانه را هم صرفا به قطعهای که آدمی آن را میخواند معنا میکنیم.
موسیقی ازنظر نگارنده این سطور، یکی از مهمترین عوامل شرطیسازی است و همین مساله اهمیت توجه بیشتر به آن را در مخاطب یادآور میشود. جهت تنویر ذهن پرسشی عرض میشود: آیا تاکنون زنگ تلفن همراهتان را که شاید چند سال پیش استفاده میکردید؛ از تلفن شخص دیگری شنیدهاید؟ آیا ناخودآگاه ذهن شما این فرمان که گوشی تلفنت زنگخورده، آن را بررسی کن! را صادر نکرده و در آنی از لحظه، خودآگاه شما نگفته: زنگ تلفن من خیلی وقت است عوضشده؟ بعد به دورهای پرتاب میشوید و خاطراتی از ذهنتان عبور میکند و …؟ این مثال دلیلی است بر ضرورت توجه و تعمق در این ادعا که موسیقی در شرطیسازی چه میزان میتواند موثر باشد. سوای این ادعا، تحقیقات فراوانی در کشورهای مختلف در خصوص تاثیرات موسیقی بر جسم، روح و روان و حتی حیوانات و گیاهان شده است و در این میان همچون تعدد نظرات موجود در مباحث فقهی، رویکردهای موافق و مخالف بسیاری وجود دارد؛ اما برآیند این نظریات این است که سبکهایی از موسیقی اثرات جبرانناپذیری هم بهصورت جسمی و هم بهصورت روحی میتواند بر مخاطب داشته باشد و در نقطهی مقابل، انواعی از موسیقی منجر به ایجاد تمرکز، افزایش خلاقیت، نیل به آرامش و … میشود. بهنحویکه در برخی از کشورها؛ موسیقیدرمانی بهصورت دانشی بینا رشتهای توسط برخی جهت درمان برخی از بیماریها تجویز میشود و ازآنجاکه مراد این مطالب نیز بررسی کم و کیف یا راستی آزمایی تحقیقات نیست؛ از آنها میگذریم.
آنچه به طرز غیرقابلانکاری وجود دارد؛ علاقه عموم مردم نسبت به موسیقی است بهگونهای که هر نوع حرکت جدید که در حکم آزمونوخطا هم باشد؛ ولو به استعداد یک نفر مخاطب خواهد یافت. آنچه این میان و مراد نگارندهی این سطور است؛ این است که با حذف صورت مساله، نهتنها اتفاقی را شاهد نخواهیم بود که ایبسا شاهد سرخوردگیها و سُرخوردگیهایی به دامن انواع نامناسب موسیقی گردیدم با تدبیری کم تدبر.
جامعه امروز ایران مانند سایر کشورها؛ علاقه وافری به موسیقی نشان میدهد. آنچه جای نگرانی دارد؛ رشد قارچ گونه موسیقی بد است که در بحث آسیبشناسی موسیقی میتوان ادله فراوانی بر آن اقامه داشت. یکی از این ادله؛ برخورد سلیقهای و محاسبه نشده با موسیقی بهظاهر مجاز است. بحث موسیقی زیرزمینی در ایران امروز، بحثی قابلتأمل است. بهگونهای که در استان گلستان در برابر ۳۶ تولیدکننده (گروه یا شخص) آثار موسیقی مجاز (گروههای ثبتشده) از شناسایی ۵۰ تولیدکننده زیرزمینی رونمایی میشود و وضعیت استودیوها بهمراتب مضحکتر از تولیدکنندگان قطعات است. طبق گزارش استانی در سطح همین استان در برابر ۴ استودیوی دارای مجوز، ۷۰ استودیوی فاقد مجوز شناساییشده است. اینجا این ضرورت پیش میآید که این پرسش طرح شود: اصولن رونق این نوع از موسیقی به چه دلیل است؟
در راستای تنویر مساله خوب است به این نکته اشاره داشته باشیم که موسیقی زیرزمینی در ایران تعریف و ماهیت متفاوتی با موسیقی زیرزمینی در خارج از کشور دارد.[۵۳]
موسیقی زیرزمینی در خارج، مجموعهای از سبکهای موسیقی را شامل میشود که به دلایلی مختلف توجه ناشران و تهیهکنندگان موسیقی را جلب نمیکنند. باارزشهای طبقه متوسط سرمایهداری در تضاد هستند و هنوز از سوی نظام حاکم به رسمیت شناختهنشده و در فضاهای غیرعلنی تولید و عرضه میشوند. عموما مخاطب این موسیقی، بخشی از پیشروان فکری جامعه هستند؛ اما در ایران اصطلاح موسیقی زیرزمینی، بهنوعی از موسیقی اطلاق میشود که بنا به هر دلیل نمیتواند مجوز بگیرد. نکته مضحک اینجاست که موسیقی زیرزمینی در خارج از کشور عموما مخاطبین خاص یا الیت دارد که از منظر کمیت، چندان قابلتوجه نیستند ولی در ایران برخی از فعالان موسیقی زیرزمینی شاید دارای میلیونها مخاطب پیگیر باشند!
رویه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مواجه به آثار موسیقی، عموما ناظر بر ترانه اثر یا کیفیت اجرای خواننده است؛ یعنی این نکته قابلتوجه است که آثار رسمی کشور لااقل از سبب شعر، موردبررسی قرارگرفتهاند و از منظر مرجع قانونی امر، فردی که آلبومی رسمی را منتشر کرده است؛ بهاصطلاح کوچه خیابانی، اهل اداواطوار نیست. کسی است که خود را با نظام ارزشی به نسبه هماهنگ ساخته و در تولید محتوای خود مسایلی را درنظر داشته است.
حال این بحث به شکل کاملن جدی طرح میشود که ازآنجاکه در دنیای امروز، هنرمند معنای متفاوتی بامعنای لغوی خود یافته و این معنا بیش از آنکه دلالت بر بهرهمندی فرد از هنر باشد؛ در مفهوم کسی است که کسبوکارش از طریق هنر باشد؛ این پرسش به شکل پررنگتری طرح میشود که: درآمد هنرمند باید از چه طریقی تامین شود. آیا هنرمند در دنیای تخصصی امروز باید محل درآمدی سوای هنر خود داشته باشد و حاصل تفنن خود را در اختیار دیگران قرار دهد تا ایشان نیز از آن بهرهمند شوند یا هنرمندی، شغلی تماموقت است و فرد مشغول در آن همچون سایر صنوف نیازمند امنیت مالی و خدمات اجتماعی است؟
در صورت پذیرش این واقعیت که هنرمندی شغل است و دوران شعارگرایی و دم از فضیلت بودن هنرمندی سرآمده؛ توجه مخاطب را باید به این نکته جلب کنم که در ابتداییترین حالت ممکن، هنرمندی که در عرصه موسیقی فعالیت دارد؛ صرفا از طریق فروش قطعهیا ارائه خدمات درزمینهٔ تولید آن، برگزاری کنسرت و بعضاً از طریق آموزش ولاغیر. حال این پرسش تکمیلی به میان میآید با احتساب عدم رعایت حق کپیرایت در کشور و تکثیر اینترنتی آثار موسیقیایی در سایتهای مختلف و درنتیجه عدم بازگشت سرمایه تهیهکننده این آثار از یکسو و از سوی دیگر عدم امکان برگزاری دورههای آموزشی برای همهی هنرمندان این عرصه از جهت هزینههای بالای اجاره مکان مناسب برای آموزشگاه، ریسک سرمایهگذاری و … بهجز کنسرت، چه منبع درآمدی برای این قشر از هنرمندان باقی میماند؟
آیا بهصرف رفتار نامناسب برخی از مخاطبین در بیرون از سالنهای اجرا یا در سالنهای اجرا؛ صدور دستور توقیف کنسرتها، بهترین شیوه برای حل مسئله است؟
مثالی طرح میشود از وضعیت عینِ کنسرتها و تاثیرات آن بر مخاطب نقل از اجراهای صحنهای هشت سال اخیر.
به استناد صفحه ۱۸۶ آمار کتابچه ارمغان تلاش که گزارش عملکرد اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گلستان در دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد است، تعداد اجراهای موسیقی از سال ۸۴ تا ۸۹ به این صورت بوده است:
برای سالهای پایانی دولت دهم؛ آماری نیافتم و آمار عملکرد دولت یازدهم (از ۹۲) تاکنون نیز به این صورت بوده با ذکر این توضیح که آمار سال ۹۵ سهماهه نخست سال ۹۵ را در برداشته و آمار عملکرد پسازآن تا زمان نگارش این متن در دسترس نگارنده این سطور نبوده.
توضیح تکمیلی اینکه آمار صفحه ۱۸۶ که در فوق نقل بهعین گردیده با آمار صفحه ۱۹۷ دارای تفاوت است و نگارنده به آمار مربوطه به دید تردید مینگرد. در عملکرد سهساله دولت یازدهم اما شاهد رشد منطقی این اجراها هستیم و از آن مهمتر آنچه مراد اصلی نگارنده این سطور است؛ بررسی کیفی این اجراهاست.
آنچه نگارنده این سطور را ترغیب به این زیاده نموده؛ کیفیت انکارناپذیر اجراهای موسیقی در سال ۹۵ بوده است و این مطلب نه صرفن به جهت ذائقه فردی این کمین که از باب آنچه بهعین مشهود است؛ طرح میشود. از اسامی هنرمندان فاخری که طی این مدت در استان گلستان اجرای برنامه داشتهاند بنا به ملاحظاتی صرفنظر مینمایم اما آنچه در این بخش بایسته و شایسته توجه میدانم؛ ارائه الگوی گلستانی اجرای موسیقی به سایر مراکز استان است. نگارنده معتقد است چنانچه گروهها یا هنرمندانی که در انتخاب اشعار و موسیقی، جمیع جهات را درنظر داشته و از موسیقیهای دونپایهی نوجوان پسند دوری کنند؛ مورد استقبال قرارگرفته و میتوانند تاثیر مثبتی بر کاهش حاشیههای کنسرتهای موسیقی داشته باشند.
مورد دیگر در این مقام؛ ناظر است بر علل اجرای کنسرتهایی ازایندست که میتوان به چند مورد بهعنوان اهم موارد (کم یا زیاد) توجه داشت. توسعه برنامههای گروههای موسیقی محتوا گرا؛ برنامه ممیزی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و تشویق تهیهکنندگان به دعوت از این قبیل گروهها؛ ارتقاء شاخصه پسند هنری در میان مردم؛ رقابت میان هنرمندان بهواسطه استقبال مردمی در استان گلستان؛ بازگشت سرمایه تهیهکننده بهواسطه دعوت از هنرمندان صاحبنام و عدم برگزاری کنسرت در برخی از شهرهای بزرگ به دلیل محدودیتهای اعمالشده.
از قابلتوجهترین مسائل قابلطرح در اجراهای ایام اخیر، میتوان به فضای برگزاری نیز اشاره نمود. متأسفانه روند منفعت طلبانهای در گذشته پا گرفته بود و بعضن شاهد برگزاری اجراهایی در اماکنی نظیر سینما، فضاهای باز و سالنهای ورزشی بودیم که به دلیل عدم پوشش صوتی مناسب برنامه و ورود بدون برنامهریزیشده برخی از مستمعین؛ حواشی متعددی به همراه داشته و منجر به عدم رضایتمندی هنرمند و گروه اجرایی گردد.
یکی دیگر از نکات جالبتوجه؛ فروش اجراهای اخیر است. نگارنده این سطور بهرغم علاقهمندی به اجرای یکی از گروهها که در تیرماه و در سالن فخرالدین اسعد گرگانی اجرا داشت؛ موفق به تهیه بلیت نشد و این نشان از استقبال قابلتوجه از موسیقی تلفیقی در میان عامه مردم دارد. مشخصن مساله اقتصاد هنر، منوط به اتفاقهایی اینچنین است و رونق این فضا موجب دلگرمی هنرمندان و بالطبع ایجاد فضای گفتگو میان ایشان و مراجع قانونی خواهد بود.
حمایت اداره کل از این برنامهها و ایستادگی در برابر برخی تندرویها و علاج واقعه پیش از وقوع از دیگر موارد قابل اشاره و توجه است.
اما مراد اصلی این نگارش که به درازا هم انجامیده؛ بررسی وضعیت اجراهای موسیقی است که به آن کنسرت[۵۴] میگوییم.
در عالم موسیقی، به اجرای زندهی موسیقی در مقابل عدهای تماشاگر کنسرت گفته میشود. اجرای یک کنسرت میتواند بهوسیله یک نفر (تکنوازی) یا یک گروه، مانند یک ارکستر، یا یک باند موسیقی انجام گیرد.
ماهیت کنسرتها، بهواسطه سبکهای موسیقیایی میتوانند قابل تعدد و تفاوت باشند لذا، برخورد تکوجهی با این رسانه قابلتأمل است. چراکه اصولن کنسرت محدود به اجرای باندهای شیش و هشت نبوده و مفهومی فراختر از چنین برخودی را شامل میشوند.
کنسرتها از دسته رسانههای حضوری هستند و ازنظر تأثیرگذاری در مباحث پیامرسانی و تبلیغات در رده بالایی از توجهات قرار دارند. کنسرتها همانند همایشها و کنگرهها ازجمله گردهماییهای هدفدار محسوب میگردند که بخش مهمی از هدف آنها ایجاد شادی در مخاطبان است. میزان تأثیرگذاری این رسانه به دلیل آنکه روحیه مخاطبان آن در سطح بالایی قرار دارد و همگی آنها در شادی و نشاط هستند، پیامها بهسرعت و با دقت توسط ایشان جذب میگردد.[۵۵]
از سوی دیگر جشنوارههای موسیقی، نوعی از کنسرت محسوب میشوند و این پرسش طرح میشود که اساسا با طرح ایجاد محدودیت برای کنسرتها، چه وضعیتی بر جشنوارههای موسیقی قابلتصور است و نکته قابلتوجه اینکه برخی از این جشنواره کاملن قانونی بوده و در صورت عدم اجرا، وزارت فرهنگ و ارشاد مسئولیت پاسخگویی در برابر عدم رعایت قانون را به دوش خواهد کشید.
به نظر میرسد بیشتر مخالفت برگزاری کنسرت، با مفهوم تورکنسرت[۵۶] آنهم در سبک پاپ و بهطور ویژه اجراهای شیش و هشت توسعهیافته باشد. هرچند از اوایل انقلاب مخالفتهای زیادی با موسیقی سنتی در ایران پا گرفت و هنوز که هنوز است، در رسانه ملی؛ عوض تصاویر آلات موسیقی، از تصاویر درخت و جنگل و پرنده و دوزیستها استفاده میشود. مخاطب این سطور نیک میداند که روند تولید یک قطعه موسیقی سنتی، بهواسطه مسائل فنی متعدد بهمراتب طولانیتر از یک قطعهی پاپ میتواند باشد. انتخاب شعر در موسیقی سنتی، دستگاه و مقام، سازبندی و … با وسواس بیشتری همراه است و همین مساله از دلایل کندی تولیدات هنری این سبک موسیقی است. در مقابل موسیقی پاپ بهواسطهی ماهیت تسامح و تساهل و صرفن با ملاک پسند عموم و همچنین تبلیغات رسانههای غیربومی، جذابیت ناشی از ممنوعیت طی دورههایی خاص و از همه مهمتر سهولت برقراری ارتباط مخاطب با اثر به دلیل اشعار ساده و تغییر زاویه دید مخاطب و صرف لذت طلبی و نه تاکید بر رعایت اصول خاص موسیقیایی و … جایگاه بهمراتب عمومیتری یافته. از اساس هم موسیقی پاپ[۵۷] را موسیقی عامهپسند[۵۸] میدانند؛ و این سبک از منظر موسیقیشناسانی نظیر سایمون فریت، بیش از آنکه هنر باشد؛ صنعت محسوب میشود چراکه هدف اصلی آن سود مالی معرفی میشود. این نظر خود قابل نقد و بررسی از زوایای مختلف است و مراد بنده نقد و بررسی این سبک نبوده لذا از آن صرفنظر مینمایم.
خواهناخواه، موسیقی عامهپسند، برای استفادهی عامه مردم تولید میشود و نه قشری خاص. اگرچه فعالان این عرصه، هریک به اقتضای گرایش فردی، استعداد ذاتی و در خوانندگان بخصوص زنگ صدا، سراغ سلیقههایی دستهبندیشده بروند ولی همچنان در تعریف عام گنجیده شده و حیث المجموع ممکن است مخاطب یک آهنگ از یکسو یک دانشآموز ۱۵ ساله باشد و از سوی دیگر یک بازنشسته ۷۵ ساله.
موسیقی پاپ زیرگروههای متعددی داشته و دامنه انعطافپذیر بهمراتب بیشتری نسبت به موسیقی سنتی ایرانی که از ظن عدهای محصور در دستگاهها، گوشهها و مقامهای از پیش تعیینشده است را داراست. یکی از اهداف این موسیقی، حس انگیزی و خیالپروری با استفاده از اشعار قابلدرک امروزی است و در قیاسی مع الفارغ این موسیقی با موسیقی سنتی را میتوان به قیاس میان اشعار ادبیات کهن و شعرهای فارغ از وزن امروز مثال زد. آنچه موردتوجه ادبیات کهن بوده با آنچه موردتوجه ادبیات امروز است در سادهترین رویکرد، مباحث محتوایی است. در رویکرد دیگر زاویه دید و نکته کانونی توجه. در اشعار امروزه تلاش این است که فضای آنچه شعر نامیده میشود به فضای محسوس مردم نزدیکتر شود. بهنوعی تنزل تولید در حد مصرف که موافقین و مخالفین خود را داراست. موسیقی پاپ در برابر موسیقی سنتی چنین حالتی را دارد. تسریع در برقراری ارتباط مخاطب. جذب سریع او. قابلفهم بودن برای همهی اقشار … این موارد سالها مورد غفلت قرارگرفته و امروز که موسیقی پاپ با تمام ضعفها و قوتهایش جایگاه قابلتوجهی برای خود در جامعه یافته است؛ مخاطب این سطور را در موقعیت تفکر قرار میدهد پیرامون این مساله که: آیا انکار موسیقی اینگونه توسط ما، منجر به حذف آن خواهد شد؟ پیش از پاسخ به این پرسش طرح یک پرسش دیگر نیز خالی از لطف نیست: آیا انکار موسیقی سنتی، موجب محو آن گردید؟
چه منِ نوعی بپسندد و چه نپسندد؛ موسیقی در تعریف محصولی انسانیاش؛ تبدیل به بخشی از زندگی روزمره مردم شده. رادیو، تلویزیون و اصلن راه دور چرا؟ سرود ملی! آیا میتوان این حجم از تولید، تکثیر، توزیع و تکرار را نابود کرد؟ آیا صرف ایجاد محدودیت در یک شهر میتواند منجر به حل مسئله شود؟ کجا حل صورتمسئله جواب داده است که در این موضوع انتظار پاسخ داشته باشیم؟
آیا آمار استقبال از اجراهای موسیقی در شهرهایی مانند بجنورد برای پیگیران امر قابلتوجه و ایجادکننده سوال نیست؟ آیا میتوان منکر نقش مخاطبین مشهدی در این اجراها بود؟
اما مبحث اصلی این زیادهگوییها را اینگونه تعیین تیتر میکنم: خان یازدهم، کنسرتهای موسیقی!
نگارنده واقف است در برخی از اجراهای موسیقی، افرادی دچار طرب ناشی از غنا میشوند و هیچ در پی انکار این واقعیت تلخ نیست. نگارنده همچنین از سیل جمعیت خروجی کنسرتها، سیلی خورده و داغی آن را هنوز احساس میکند. این یک مساله قابلتوجه است. نه از این بابت که شخصن متضرر شده باشد. بلکه از این بابت که بهواسطه کمظرفیتی و یا بیظرفیتی معدودی محدود؛ این فضای نشاطآفرین بر بسیاری از علاقهمندان بسته خواهد شد و همچنین اقتصاد عدهای دیگر دچار آسیب خواهد گردید. میتوانم به مسئله مهاجرت اشاره کنم و عواقبی که کشور بهواسطهی آن دچار شده. اینکه یک تصمیم درست در زمان لازم گرفته نمیشود؛ عواقبی را در داشته و حالا حاشیهنشینی، اعتیاد، طلاق و … دست در گردن مهاجرت عکس سلفی میگیرند و به سوء مدیریت گذشته میخندند! خنده هم دارد. عوض آنکه برای جمعیت در محل زندگیاش کار درست کنیم؛ کاری میکنیم که جمعیت بهجایی که کار هست برود. نتیجه چه میشود؟ کچلی جمعیتی در بخشهایی از کشور، تورم جمعیتی در بخشهایی دیگر. ما نهتنها مشکل را در منطقهای مشخص برطرف نکردهایم که باعث کشیده شدن دامنهی مشکلات دیگری به مناطقی که رونق نسبی داشتهاند شدهایم. باید به مساله کنسرت همینگونه نگاه کرد.
پرسشی بنیادی: چند درصد از مخاطبین کنسرتهای باندها و خوانندههای لسآنجلسی، ایرانیان مقیم محل برگزاری هستند؟
مسئله: برای کاهش آسیبهای موردی در برخی از کنسرتهای موسیقی چه راهکارهایی قابل اتخاذ است؟
پیشنهادها:
آگاهی بخشی به گروههای مخالف برنامههای اینگونه در خصوص جایگاه قانونی، احکام و …
توجیه تهیهکننده و عوامل اجرایی در خصوص کنترل جو و عدم مشارکت خود ایشان در جو زدگی. مبنی بر تذکر و آگهی بخشی به مخاطبین در خصوص حرمت غنا و معذوریت فردیاش بهواسطه باورهای دینیاش و ضرورت احترام متقابل به باورهای یکدیگر از یکسو و ضرورت وجود حاشیه امن برای هنرمندان.
آماده داشتن برنامه جایگزین (آلترناتیو) برای کنترل هیجانات جمعی با تغییر ریتم و ملودی مانند ایجاد الزام به آماده داشتن قطعات حماسی ملی و مذهبی.
استفاده از ظرفیت خوانش شعر و متن یا بیان خاطره یا توضیحات تکمیلی در خصوص یک قطعه آهنگ و ایجاد وقفه در روند هیجان سازی.
استفاده از تکنیک تشخیص به شکل هوشمند و هدفمند مانند هدف گرفتن فرد یا محدوده افراد خاطی با نور موضعی.
تذکر لسانی محترمانه به شکل فرهنگی. منطقه بندی سالن میان مسئولان برگزاری و مسئولین انتظامی سالن بهعنوان نظمبخشی به برنامه و ضرورت رعایت کلاس آن.
شناسایی افراد حاشیهدار و ممانعت از ورود به اجراهای بعد با طرحهای ساماندهی مخاطبین مانند کارتهای تخفیف و …
تعریف دستورالعمل اجرایی بومی توسط اداره کل استان.
ممیزی هوشمندانه نسبت به اجراها و صدور مجوز برای اجراهای کم حاشیهتر.
ارائه الگوی رفتاری مناسب قابلقبول در خصوص تشویق پیش از اجرای برنامهها.
ساماندهی خروج حضار و ایجاد برنامهریزی جهت نظمبخشی به مساله.
نگارنده این سطور نیک میداند موارد متعدد از پیشنهادها فوق، قابل نقد و درنتیجه تجدیدنظر است. این پیشنهادها بهمنزله تجویز قطعی نیست صرفن کوششی است سطحی در راستای ایجاد این تفکر که میتوان برای هر مساله ای، پاسخی یافت ولو کارشناسی نشده و بایسته است از ظرفیت کارشناسان صاحبنظر، اتاقهای فکر و دانشگاهها در این رابطه استفاده کرد. همچنین با توجه به مروری که بر نظریات فقها پیرامون غنا داشتیم؛ مشخص است بیش از هر چیز نیاز به ایجاد اتفاقنظر میان علما در این خصوص و ارائه تعریف و تعیین حدود به شکلی که کمتر مورد مناقشه باشد نیاز است. چراکه در صورت ملاک قرار دادن نظر یکی از این علما، به فرض صحت حتی، شائبه دیکتاتوری فرهنگی پیش آید. این بسیار مهم است که بدانیم عواقب هر تصمیم چه مخاطراتی را میتواند در پی داشته باشد. در موضوع بحث، مخاطرات ناشی از تعطیلی کنسرتها که به ذهن این کمترین میرسد عبارتاند از:
افزایش اجراهای زیرزمینی و خانگی شود که خود منجر به تقویت موسیقی زیرزمینی خواهد بود؛ یکی از مسائل قابلتأمل است. کما اینکه بسیاری از خوانندههای زیرزمینی در حال حاضر، اجراهای خانگی خارج از کنترل داشته که یکی از آسیبهای حاشیهای آن کنسرتها، استعمال مواد مخدر، اختلاط (پارتیهای شبانه)، استفاده از اشعار فاسد و … و درنتیجه ترویج قانونگریزی خواهد بود.
پیگیری و شرکت علاقهمندان به اجرای زنده در کنسرتهای خارج از کشور و با تبع، خروج ارز از کشور (حتی کم) در مسائل مربوط به تخلفات ایرانیان خارج از کشور و. حالآنکه موسیقی میتواند موجب ارزآوری برای کشور هم بشود.
تضعیف بیشازپیش اقتصاد نحیف هنر و درنتیجه گرایش هنرمندان به تولید آثار قشریتر و بیمحتواتر و یا سقوط در دام شرکتهای سرمایهگذار یا تهیهکنندگان برونمرزی. نمونههای متفاوتی از هنرمندانی که در این دسته گنجانیده شوند را میتوان برشمرد.
مخاطرات جادهای در داخل برای علاقهمندانی که به شهرهای دیگر برای استفاده از کنسرت مسافرت میکنند.
ایجاد شکاف میان عامه و مسئولین و تضعیف سرمایه اجتماعی و دامن زنی به نارضایتیهای موردی.
ایجاد فرصت برای معاندین مصالح ملی بهمنظور تخریب چهره مذهب و سیاستهای فرهنگی کشور.
ایجاد این باور غلط که در کشور تفریحات مجاز وجود ندارد.
ایجاد سرخوردگی میان هنرمندانی که به محتوا توجه ویژه دارند.
تکقطبی شدن فرصتها و امکانات به نفع اندیشههای خاص.
ایجاد زمینه برای القای حس انحصارطلبی در تریبون.
از دست دادن فرصت استفاده از شورونشاط اجتماعی آفرینی برای مردم و جایگزینی یاس و ناامیدی و هدایت سازنده این ظرفیت چراکه کنسرت در مفاهیم ارتباطی امروز، یک رسانه تلقی میشود و نمیتوان منکر ظرفیتهای سازنده و مثبت رسانه بود.
ایجاد حس نابرابری میان ساکنین شهرهای مختلف و القای این تفکر که خوشی را در جای دیگری باید یافت.
ایجاد حس منفی در خصوص مذهب چراکه معمولن مخالفین کنسرت ادلهی مذهبی بر ممانعت از آن اقامه میدارند.
عدم توجه به مخاطب شناسی و تقویت گارد در بخش گستردهای از جامعه و ایجاد دافعه.
تشویق غیرمستقیم مخاطبین این برنامهها به گزینش تفریحات جایگزین و عدم آمادهسازی بستر مناسب و درنتیجه گرایش ایشان به تفریحات دارای مخاطرات بیشتر.
بیتوجهی به ضرورت تخلیه هیجانات، عواطف و احساسات و درنتیجه تورم روحی در جامعه مخاطبین.
و موارد دیگری که بهواسطه خستگی ذهن، توان طرح آن نیست. حتم آن است که مخاطب این سطور نیز خود خستهتر از نگارنده بوده و بر خود بایسته میدانم از این حوصله که صرف مطالعه مطالب فوق داشته نهایت قدردانی را اعلام دارم و در انتها:
خان یازدهم، کنسرتهای موسیقی، به همینجا ختم نمیشود. ناگفتههای بسیاری ازقلمافتاده که امید دارم مخاطبین اندیشمند آن را به ضعف فکری نگارنده و کوتاهی نظری که دارد ببخشایند. این زیاده صرفن تلاشی بود بهقدر وسع در جهت یادآوری این مسئله که نظرات هر جناب در هر سطح از احترام قابلبررسی است و درنهایت کلام کج خویش را مزین به این رهنمود قرآنی سوره زمر که راهگشای هر آزاداندیشی است مینمایم که میفرماید:
وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿۱۷﴾ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾
وحید پیام نور
۲۰ مردادماه ۱۳۹۵
[۱] ارجاع برون متنی: لینک متن در سایت آیت الله علم الهدی
[۲] ارجاع برون متنی: لینک متن در وبسایت آیت الله علم الهدی
[۳] آیت الله سید علی خامنهای: جواز گوش دادن به نوارها منوط به تشخیص خود مکلّف است. (پاسخ به استفتائات، فصل غنا، پاسخ سوال ۱۱۲۹)
[۴] الخلاف، ج ۶، ص ۳۰۷.
[۵] تحریر الاحکام، ج ۲، ص ۲۵۹.
[۶] مسالک الافهام، ج ۱۴، ص ۱۸۰.
[۷] مفتاح الکرامه، ج ۸، ص ۹۰-۹۱.
[۸] جامع الشتات، ج ۲، ص ۳۷۷.
[۹] جواهرالکلام، ج ۲۲، ص ۴۴.
[۱۰] لسانالعرب، ج15، ص136.
[۱۱] المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر للرافعى، فیومى، ج1 و ۲، ص455، المکتبه العلمیه بیروت، لبنان
[۱۲] المکاسب المحرمه، آیت الله سید روح الله خمینی، ناشر اسماعیلیان.
[۱۳] النهایه فى غریب الحدیث و الاثر، ابناثیر به نقل از شافعی، ج3، ص391، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۴٫
[۱۴] مکاسب شیخ انصارى، چاپ سنگى، ص37.
[۱۵] تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج1 ص62.
[۱۶] وافی، جلد سوم، صفحه ۳۵ و نیز مفتاح الشرائع، ج2، ص21; مفتاح ص465؛ مجمع الذخائر الاسلامیه، ص1401.
[۱۷] کفایه الاحکام، کتاب تجارت، فصل سوم، مقصد دوم، مبحث فیما یحرم التکسب به چاپ سنگى بدون شماره صفحات، مکاسب شیخ انصارى، ص39.
[۱۸] و فى روایه عبدالله بن سنان عن ابىعبدالله قال: قال رسولاللهصلى الله علیه وآله اقرؤوا و القرآن بالحان العرب و اصواتها و ایاکم و لحون اهل الفسق و اهل الکبائر فانه سیجىء من بعدى اقوام یرجعون القرآن ترجیع الغناء و النوه و الرهبانیه لایجوز تراقیهم قلوبهم مقلوبه و قلوب من یعجبه شانهم. المستدرک – کتاب الصلاه، الباب ۲۰ من ابواب القرائه، فى غیر الصلاه.
[۱۹] ترجیع الصوت و مده (جواهر الکلام، ج ۲۲ ص ۴۶).
[۲۰] مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۱۶۹؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۹۹؛ کنزالعمال، ج ۱، ص ۶۰۶٫
[۲۱] کافی ج ۲، ص ۶۱۴؛ وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۲۱۰٫
[۲۲] قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۲۳ ــ ۲۴٫
[۲۳]. شیخ بهایی، کشکول، ج ۲، ص ۵٫
[۲۴] تردید الصوت فی الحلق فی قرائه أو غناء أو زمر و… تاج العروس، ج ۱۱، ص ۱۵۵؛ لسان العرب، ج ۸، ص ۱۱۵٫
[۲۵] الترجیع بمعنی تحسین الصوت فی القرائه… (مجمع البحرین، ج ۳، ص ۱۵۰).
[۲۶] تاج العروس، ج ۱۱، ص ۱۵۶٫
[۲۷] لسان العرب، ج،۸ ص ۱۱۴٫
[۲۸] مجمع البحرین، ج ۳، ص ۱۵۰؛ الموسوعه الذهبیه، ج،۱ ص ۲۶۱٫
[۲۹] جواهر الکلام، ج،۲۲ ص ۴۶٫
[۳۰]
[۳۱] ۶۱۶ ص،۲ ج، کافی
[۳۲] و من اکتفی بذکر الترجیع کالقواعد، اراد به المقتضی للاطراب شیخ انصاری، المکاسب، ج،۱ ص ۲۹۲٫
[۳۳] یرجعون القرآن ترجیع الغناءکافی، ج،۲ ص ۶۱۴؛ وسائل الشیعه، ج،۶ ص ۲۱۰٫
[۳۴] ورجع بالقرآن صوتک فان الله یحب الصوت الحسنکافی، ج،۲ ص ۶۱۶؛ وسائل الشیعه، ج،۶ ص ۲۱۱ ــ ۲۱۲٫
[۳۵] ۳۱۰ ص،۱ ج، مکاسب
[۳۶] مستند الشیعه، ج،۱۴ ص ۱۴۸٫
[۳۷] مفتاح الکرامه، ج،۱۲ ص ۱۶۹؛ جواهر الکلام، ج،۲۲ ص ۴۶٫
[۳۸] معجم مقائیس اللغه، ج،۳ ص ۴۵۴
[۳۹] لسان العرب، ج،۱ ص ۵۵۷٫
[۴۰] تاج العروس، ج،۲ ص ۱۸۱٫
[۴۱] القاموس الفقهی، ص ۲۷۹٫
[۴۲] امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج،۱ ص،۱۹۸ به نقل از: محمد رضا آل الشیخ.
[۴۳] برای جهل دو معنا آمده است یکی جهل در برابر علم و دیگری جهل به معنای خفت و خلاف طمأنینه (معجم مقائیس اللغه، ج،۱ ص ۴۸۹).
[۴۴] سفاهت به معنای خفت است و طیش نیز در مورد کسی به کار می رود که در رأی مضطرب است و استقامتی ندارد (النهایه فی غریب الحدیث، ج،۲ ص ۳۷۶).
[۴۵] لسان العرب، ج،۹ ص ۷۹ ــ ۸۰٫
[۴۶] در توقّد معنای مطاوعه نهفته است که ریشه ی آن (وقد/یقد) است. اهل لغت گفته اند: (َوْقد) اسم و به معنای زبانه ی آتشی است که دیده می شودالعین، ج،۵ ص ۱۹۸٫
[۴۷] استخفه الطرب و اخّفه إذا حمله علی الخفه و أزال حلمهلسان العرب، ج،۹ ص ۷۹ ــ ۸۰
[۴۸] مضمون آیه ۷۰، سوره اسراء (و لقد کرمنا بنی آدم … و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشته ایم).
[۴۹] همان.
[۵۰] الصوت المشتمل علی الترجیع المطربمستند الشیعه، ج،۱۴ ص ۱۲۴٫
[۵۱] جواهر الکلام، ج،۲۲ ص ۴۵؛ امام خمینی، مکاسب محرمه، ج،۱ ص ۱۹۸٫
[۵۲] μουσική
[۵۳] کوثری، مسعود. «موسیقی زیرزمینی در ایران». دوفصلنامه جامعهشناسی هنر و ادبیات. علمی-پژوهشی (دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران) ۱، ش. ۱ (بهار و تابستان ۱۳۸۸): ۱۵۸-۱۲۷. ISSN ۱۰۱۰-۲۸۰۹.
[۵۴] Concert
[۵۵] برگردان آزاد از دانشنامه ویکی پدیا: https://en.wikipedia.org/wiki/Concert
[۵۶] Concert tour
[۵۷] POP
[۵۸] popular