وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

روزه نمی‌گیرم که ریا نشود


در من تکرار می‌شود
زنجیره‌ی اذا زلزلت الارض ُ (بعد تمام تنم) زلزالها
خیالم
کاناپه
زیر تلویزیونی
تخت
ظرفیت تهوعم را ندارد
وگرنه بالا می‌آوردم
خودم را
توی تمام دبلیو/سی‌های کثیف
یا
ست‌های نامتعارفی
که این روزها،
ترکیب خانه‌ام را به‌هم‌ریخته.
از اجاره، آغاز می‌کنم،
اجالتا عجله‌ای برای دادنش ندارم ـ جیبم خالی است
روزه نمی‌گیرم که ریا نشود
و این صداها شبیه جیغ‌ترین برق ِ گیتار
شبیه صدای آبرو روی صورتم
قیمت امور شناور است
مثل قسمت ما
گلایه چرا وقتی
به استناد آمار، روی خط فقر می‌رقصم
به گزارش ارقام، به وجد می‌آیم
از خنده
همین دیشب تا صبح دست‌وپا می‌زدم
روی زمین
تا شما کارتان تمام بشود و
ماشین‌حسابتان را درآورید
آقای اداره‌ای که با بیت‌المال حال می‌کنی و
حلال و حرام هر چیز را
توی تلویزیون ِ توهم زده،
تو هم بیا و از تختیِ خیالِ ما خاطرجمع شو
ما اهل تفریق نبودیم
زمین اگر سیری نداشت
بشکند دست گرسنگی، که نام کودکانم را یونس گذاشت
نه تختی، یا پوریای ولی
امروز سررسید تازه‌ای خریدم
تا سررسید اقساطم را
علامت بزنم
بعد
فهمیدم تقویم سال قبل چقدر دوست‌داشتنی است!
از سال‌های نیامده می‌ترسم
از روزهای رفته
کسی نشانی‌ام را دارد؟
کجا شانه‌هایش را گم کردم که امروز دیوار
به پشتم دست می‌کشد؟
ای‌بابا! لابد همین است که شما می‌فرمایید وگرنه
همه می‌دانند عین عدالت است
قیمت همه‌چیز
حتی شما!
وقتی درآمدی به‌اندازه جیب همایونی داشته باشم
والا این جیب‌ها
امن یجیب می‌خوانند برای همدیگر
و جایی شبیه حراء هستند برای دست‌هایم
آیه‌های خداست، این کاغذها که رنج ِ دست‌های من است
هنوز به خانه نرسیده
سر از حساب شما درمی‌آورد!
مصداق حاسبوا قبل ان تحاسبوا
در خوانش شما
کویر را به یادتان می‌آورم
وقتی درخت‌های شهرمان را نشانت می‌دهم
فندکت را به رخم می‌کشی
زخم‌های دلم
بانداژ نشدنی است
باند شما،
به مقصد جنگ جهانی سوم
تیک‌آف می‌کند!
باند ما
صدایی ندارد برابر بلندگوی شما
الهام می‌گیرم از حرکت انفجاری‌ات
در عملیات انتحاری‌ام
از خدمت افتخاری‌ات که بگذریم
قاری رفتنم را خبرمی‌دهد: الی ربک ِ راضیه مرضیه! 

وحید پیام نور ـ 30 دی‌ماه 1391 ـ گنبد کاووس

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر