وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

نقد نظر فیلم پنج مناره در نیویورک


همیشه دیر می‌رسم، امشب یکی از فیلم‌های تولیدشده‌ی سه سال پیش را دیدم و به حال سینمای ایران تأسف خوردم. بااینکه انتقاداتی اساسی به فیلم‌نامه از منظر واقع‌گرایی و شخصیت‌پردازی دارم و همین‌طور یکی دو پلان فیلم را به لحاظ ترکیب‌بندی نپسندیدم ولی بهر سبب نمی‌توانم انکار کنم که از تماشای این فیلم لذت بردم. پس‌ازآن به قصد توصیه‌ی فیلم به دوستان، سراغ اینترنت رفتم تا لینک مربوطه را از طریق شبکه‌های اجتماعی پخش نمایم. برای لحظه‌ای علاقه‌مند شدم تا ببینم این فیلم چه توضیحاتی به زبان فارسی را درمی‌گیرد. خدا پشت‌وپناه گوگل (ضرب‌المثلی امریکایی) به سرا این دانای خیلی چیزدان رفتم و عنوان فیلم را جستجو کردم.

رنگ‌شناسی مکاتب سیاسی

داشتم توی نوشته‌هایم دنبال مقاله‌ای می‌گشتم، چشمم به فایل این متن خورد. گفتم با خودم پایان‌بندی‌اش را مرور کنم. تاریخ پای مطلب هشتم مهرماه سال 82 است. ازاین‌دست مطالب لوس ژورنالیستی تازه فارغ‌التحصیل شده‌هاست. به خاطر دارم آن زمان هم مثل همین حالا بود. پست ربایی در وبلاگ‌ها مرسوم بود. خوب به خاطر دارم بیش از صد نفر این پست را توی وبلاگشان بارگذاری کرده بودند ولی امروز که سرچ کردم سه رکورد بیشتر نیافتم. نگران شدم که مابقی دوستان را چه شده است. در همین مقام از مریدان مکتب پیس ایسم تقاضا می‌شود اعلام حیات فرمایند و ما را از نگرانی دربیاورند. با تشکر


یک اومانیست دنیا را آبی دریایی خیال می‌کند.
یک اریستوکرات ‏، آن‌ را طلائی دوست دارد.
یک کاپیتالیست ، آن‌ را به رنگ پول می‌بیند.
یک سوسیالیست،‌آن‌ را راه‌ ـ راه؛
یک نهیلیست‏، آن‌ را سیاه؛
یک میلیتاریات، آن‌ را به رنگ اونیفورم خویش؛
و یک راسیست، آن‌ را به رنگ پوست خود؛
یک ایدئالیست،‌آن‌ را سفید آرزو می‌کند.
یک پلورالیست، آن‌ را رنگین‌کمان فرض می‌کند.
یک آنارشیست‏، هر رنگی که داشته باشد را قبول ندارد.
یک تئوکرات، ‌آن‌ را نمی‌بیند.
یک رئالیست، ‌آن‌ را رنگی که سیاستمداران به آن زده‌اند می‌بیند.
بالاخره، من!
آن را هر طوری که خواستم رنگ می‌زنم.

مختصر نقدی بر آنچه هستیم ...!

مقدمه: سفیر اندونزی در تهران روز دوشنبه اعلام کرد که ۴۷ ایرانی در این کشور به جرم قاچاق مواد مخدر، در انتظار اعدام هستند. به گزارش خبرگزاری ایسنا، «دیان ویرنگجوریت» (Dian Wirengjurit) همچنین اعلام کرد حدود 5 هزار ایرانی در اندونزی در مکان‌هایی شبیه زندان نگهداری می‌شوند و 400 نفر نیز در زندان هستند. سفیر اندونزی گفته است از هر 10 نفر ایرانی که به اندونزی می‌آیند، پنج نفر آن‌ها به ایران بازنمی‌گردند. اندونزی هفته گذشته اعلام کرد که اعطای ویزا به مسافران ایرانی در فرودگاه‌های این کشور را لغو کرده و ایرانیان باید قبل از ورود به اندونزی ویزا دریافت کرده باشند. اندونزی همچنین توافق‌های جدیدی با دولت استرالیا به‌منظور جلوگیری از مهاجرت غیرقانونی خارجیان ازجمله ایرانی‌ها به استرالیا از طریق اندونزی انجام داده است. (1)

بخشی از اپیزود دوم (ازمابهتران) از رمان «قرارمان این نبود


ملا محسن گفت: هان! چه می‌خواهی؟ شیخ حسن گفته بود که عذر. از که؟ از نمی‌دانم از این ازمابهتران، ملا ما سر در علوم دینی و عقلی داشتیم، با این معانی بیگانه‌ایم، قبول عذر دار. کدام عذر؟ از کدام گناه؟ اهل ظاهر عذر به گناه دارند و اهل باطن من لم یکن للوصال اهلا فکل احسانه ذنوب، به زبان رانند. تو از کدام تباری؟ ملا محسن چیزی نداشت که بگوید، سرپائین انداخته بود و در دلش از خدا می‌خواست زمین دهان‌ باز کند و به‌یکبار ناپدیدش. ملا محسن گفت: فکرت را زمین بگذار و از زمین بردار فکرت را؛ خود دریاب تا خود نیابی، از خود گذر تا خودبینی! خود بخواه تا خود نخواهی، مؤمن، مگر دربار حق‌تعالی تهی از مالک است که عذر خواه مخلوق شده‌ای؟ تو را چه می‌شود؟


راستش این آخرین سطری است که نوشتم و بعدازاین انگار این رمان متوقف شد. بااینکه می‌دانم چه چیزهایی قرار است اتفاق بیافتد و بااینکه اپیزود سوم را پیش‌ازاین اپیزود نوشته بودم ولی نمی‌دانم، در این جمله گیرکرده‌ام که ملا محسن می‌گوید. واقعن آیا دربار باری‌تعالی تهی‌ی از مالک است مگر که عذرخواه مخلوق هستیم؟ ما را چه می‌شود؟

انقلاب آرامش



اتفاقن جای عاشقانه‌هایم همین‌جاست
میان موج جمعیت معترضین گرانی
میان صف ِ نان و اصلن
هر جا که می‌خواهد باشد
وقتی
به ساده‌ترین شکل ممکن
عاشقت هستم.
می‌خواهم همین وسط
دستت را بگیرم
بالا ببرم
و با نواختن سرود ملی

تحلیلی کوتاه از انتخابات


حوالی ظهر بود که رفتیم رأی بدهیم. یکی از صندوق‌های اخذ رأی کرمان. کمی شیطنت کردیم و بیشتر ایستادیم و با چند نفر از مردم حرف زدیم. به‌تقریب می‌شود گفت بیش از 90 درصد شرکت‌کنندگان این صندوق به روحانی رأی داده بودند و البته چندنفری که هم‌زمان با من داشتند رأی می‌دادند، نام حسن روحانی را روی تعرفه نوشته بودند. بیرون برخی نگران تقلب بودند. گفتم: چه کسی می‌خواهد و می‌تواند تقلب کند؟ رقیب روحانی کیست؟ 

صندوق‌های سیزده نود و دو

یک نکته‌ی بسیار مهم این است که گردآورنده مقاله از یاد برده است که در نظرسنجی‌های مورداشاره در مقاله، تنها افرادی که دارای امکان اتصال و برقراری ارتباط با شبکه اینترنت هستند؛ شرکت می‌کنند و ای‌بسا و عموماً این افراد اهل مشارکت در امر انتخابات نیستند. واقعیت جامعه‌ی ایران این است که رأی افراد طبقات پایین‌دست، تأثیرگذار و سرنوشت‌ساز است چراکه ایشان نه بر اساس قواعد سیاست که بر اساس «جو»، «رأی معتمدین» و بعضاً «شناخت» جای خالی تعرفه‌ها را پر می‌کنند! این افراد معمولن در نظرسنجی‌های میدانی لحاظ نمی‌شوند، ایشان اصلن اهل اینترنت نیستند و هزار مسئله دیگر، همه و همه به یک نتیجه ختم می‌شود: صحت و درستی برآیند نظرسنجی‌ها صرفاً در خصوص تحصیل‌کرده‌هایی صادق است که اهل مسائل روز هستند و نه جمعیت اکثریت ایرانی.

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر