-
جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۳۸ ب.ظ
حوالی ظهر بود که رفتیم رأی بدهیم. یکی از صندوقهای اخذ رأی کرمان. کمی شیطنت کردیم و بیشتر ایستادیم و با چند نفر از مردم حرف زدیم. بهتقریب میشود گفت بیش از 90 درصد شرکتکنندگان این صندوق به روحانی رأی داده بودند و البته چندنفری که همزمان با من داشتند رأی میدادند، نام حسن روحانی را روی تعرفه نوشته بودند. بیرون برخی نگران تقلب بودند. گفتم: چه کسی میخواهد و میتواند تقلب کند؟ رقیب روحانی کیست؟ بهقاعده قالیباف. وضعیت رابطهی دولت و قالیباف به گفتهی فعالان ستاد ایشان به نقل از منابع مطلع شیرتوشیر است و گفتهشده که بههیچوجه دولت با قالیباف بر سر یک میز نمینشیند. از سوی دیگر طی یکی دو روز اخیر، موجی از تردید میان اصولگرایان شکلگرفته، دال بر اینکه جلیلی فاقد اقبال عمومی است و خطر روحانی برای ایشان آلارم میزند و تنها امیدشان به قالیباف است که بتواند انتخابات را به دور دوم بکشاند تا با روحانی در رقابتی دوسویه، بتوانند با ریختن تمام توانشان رویهم مقابله کنند. تحلیل بنده اما. فرض این است که 50 میلیون نفر میتوانند رأی بدهند. مرسوم این است که نهایتاً 80 درصد در انتخابات شرکت کنند؛ که میشود 40 میلیون نفر. از این 40 میلیون، بر اساس سوابق گذشته معمولن 18 میلیون رأی ثابت اصولگرایان و الباقی چپیها و مستقلها بوده است. برآورد رأی روحانی در بدترین و بهترین حالت به ترتیب 18 میلیون و 24 میلیون نفر است. سری میزنیم به رأی احتمالی سایر نامزدها: غرضی، کمتر از 1 میلیون، جلیلی حدود 3 میلیون، ولایتی بین 3 تا 4 میلیون، رضایی حدود 5 میلیون، قالیباف حدود 8 میلیون و روحانی حدوداً 20 میلیون. اینها تقریباً رأیهای موجود بر اساس وزنکشی سیاسی بافت فعال جامعه برآورد میشود. میبینیم که در این وزنکشی باقیمانده رأیها (رأی سرگردان) آنقدر مؤثر نمیتواند باشد که انتخابات به دور دوم بکشد. مفروض انتخابات به دور دوم بکشد میان قالیباف و روحانی. مردم ایران همیشه میخواهند با برنده باشند. رأی جلیلی حدود صد در صد به سمت قالیباف متمایل میشود، اما در مورد سایرین اصلن چنین نسبتی وجود ندارد. بهعنوانمثال در مرحلهی دوم جمع کثیری از رأی رضایی و ولایتی متمایل به روحانی میشود. به فرض عدم ریزش رأی روحانی، میبینیم بازهم برای مرحلهی دوم شانسی برای اصولگرایان باقی نمیماند. درنتیجه امشب را شب گودبای پارتی «راستیها» میدانم و امیدوارم در دولت متعادل بعدی که بالطبع خردگرایی و پیگیری منافع ملی، اولویت بالاتری نسبت به شعار دادنهای توخالی دارد، نخست، از افرادی که ولو اندک اما یافت میشوند و اهل خردگرایی هستند در دولت بعد از جناح راست باشد. دیگر اینکه جریانات افراطگرا کنار گذاشته شوند. امید است که اشتباه دولت احمدینژاد تکرار نشود، اینکه رفت سراغ خودیهای خودشان و استاندارهای نظامی سرکار آمدند، از آنور بام نیفتیم و مشارکتیها سرکار نیایند. مشاییهای چپ هم میتوانند خطرناکتر باشند. در دولت خاتمی دیدیم چه شد. امید است که مجلس اکثریت راست، بلایی که دوران خاتمی سر کشور آورد را تکرار نکند، بگذارد چهار سال، درایت و منطق و خرد کارش را بکند. سنگاندازی نکنند. آقای صداوسیما را اما هر کار هم که بکنی، همینکه بوده، خواهد بود، انتظاری نیست که آدم خواستهای داشته باشد اما میتوان امیدوار بود که این بار کمتر آهن لای چرخ بگذارد و غرض و مرض کمتری نشان بدهد. مملکت 8 سال تمام در ید راست بود. مجلس، دولت و سایر نهادها که حوصلهی بیانش نیست. آقایان را دعوت میکنم که آدم باشید همه و کمی به مردم فکر کنید. حقوقهای چندصفریتان را بگیرید و زورتان را برای سالهای بعد کنار بگذارید. شاید کشور از شیب رو به سقوطی که در آن دارد قرار میگیرد حفظ شد.
عاقبت از آن متقین است!!!!