-
چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۴۹ ب.ظ
اسبهایی که در موهای تو میدوند،
تشنهاند!
برای گودال شانهات
چشمهایم را آوردهام
برای لبهایت
گرازم
خطونشان میکشد.
طبیعت جنگجوی من، تو را
بهتنهایی
لشکری بیشمار میبیند
سرانگشتهای مخملیات روی سینهام
رژه که میروند،
نوار قلبم را با رشتهکوههای هیمالیا
اشتباه میگیرند
تمام پزشکان این سرزمین
تو را برایم نسخه پیچیدهاند
تنها یا من اسمه دواء
یا من اسمت را مینویسم
پشت پلکم تا
همه نامت را از برشوند.
ماهیهای موهایت را دوست دارم
گوشماهیهایت را دوست
صدای قلبت
امنترین میخانه
گرازم برای لبهایت
خطونشان میکشد
صدای قلبم
صدای قلبت
چهارنعل میدوند
و ذکره شفاء
و اسبهای موهایت ...
وحید پیام نور ـ 9 اسفندماه 1391