وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

رنج‌نامه‌ای به بهانه‌ی رنجی که رفتن یک کوه رنج دارم


فردا پیکر محمدرضا لطفی، در زادگاهش گرگان، به خاک سپرده خواهد شد. این خصلتِ مرده‌پرستی که یکی از ژن‌های برجسته‌ی نژاد پاک و برتر ایرانی است! فردا در گرگان متبلور خواهد گشت. به حتم جماعت بسیاری از اقصی نقاط کشور، به سبب ارادت یا بیش فعالی ژن فوق‌الذکر، یا کنجکاوی، یه طمع عکس انداختن با بزرگان موسیقی کشور، یا تهیه شاهکارهای بلوتوثی و ... در این شهر جمع خواهند شد تا پیکری را به دوش کشند، یا دوشی را در آغوش، یا آغوشی را در کادر، یا ... بهر سبب که این‌ها حواشی‌اند و اصل مطلب در ادامه:

پرواز عشق ـ محمدرضا لطفی را انتخاب کرد

به بهانه‌ی پرکشیدن خالق بال در بال، محمدرضا لطفی، تقدیمی‌ای به آن حضرت درویش، پیشکش دوستان می‌شود...


امروز چرا محمدرضا؟
امروز چرا؟

هنوز گله از چرا برنگشته است
هنوز لابه‌لای نیزار
کسانی پی کسایی رفته‌اند و بازنیامده‌اند
و عشق لاغرتر از قبل
قیامت کرده
روی سیم‌های تار
گرگان

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر