وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

2013


خب تا ساعتی دیگر، پرونده سال 2012 میلادی بسته می‌شود. عده‌ای از هم‌میهنان که دستی در خیالات و تصورات دارند ولی در پایه اهل مطالعه هستند، ساعت‌ها وقت عمرمان را با ایشان سر جدال بر سر ادعاهایی غیرمنطقی گذراندند. اهم این مباحث چنین بود:
سال 2012، به گفته‌ی نوستراداموس آخرالزمان است!
در این سال اسرائیل به ایران حمله می‌کند!
قرار است شهاب بارانی بشود و اهل زمین نابود شوند!
قرار است سه شبانه‌روز، شب باشد!
قرار است این باشد و آن بشود و هکذا ...؛ و چه جوی هم راه افتاده بود ... که ها، زمین تیره که شد، شما نترسید! خیلی‌ها از ترس می‌میرند! خب این هم سنگ مزار این سال با تمام اتفاق‌های ناخوشایندش. باشد درس عبرتی باشد برای دوستانی که فکر می‌کند رباعیات برآمده از رؤیاهای عطار فرانسوی، وحی منزل است. بارها گفته‌ام که مصداق پدر و پسر چون کوزه و مافیه است. این فرد که از سال ۱۵۶۶ دستش از دنیا کوتاه است، هرروز مطلبی را به‌عنوان پیشگویی به وی منتسب می‌کنند. نمی‌خواهم نتیجه‌ای بگیرم ولی فرزند یک یهودی مسیحی شده ...
بهر جهت، اصل حرف: دوستان جو زده‌ی نوستراداموسیسم!!! خواهشا بگذارید پیشگویی پیر اتفاق بیافتد (کما فی السابق) بعد داد و قال کنید که ها، شیخنا قال کذا و کذا! چرا آن بنده‌ی خدا را بدنام می‌کنید؟ بهر سبب امید که این بار که قرار شد زمین به گفته‌ی ناسا و تائید ایشان و نه به اذن خدا سه شبانه‌روز در تاریکی فرو برود یا قرار شد که جنگ جهانی سوم به درخواست تندروهای صهیونیست‌ها سر از ماکروویو مناسبات جهانی دربیاورد و توهمات یک عده اسرائیلی در خصوص حمله به ایران بااین‌همه راه (گو فراموش کردند به استناد متون دینی‌شان نزدیک به یک‌صد سال طول کشید تا راه مصر ـ فلسطین را بپیمایند) از آرزو و خواب‌وخیال به واقعیت نزدیک شد، تریبون به دست بگیرید. در خصوص این موضوع هم که از 13 فروردین سال جاری در برنامه‌های آبکی آن‌سوی آب‌ها حرف‌ها زده شد، هر بار که حساب توییترم را چک می‌کردم می‌دیدم که یکی در آن سرزمین گفته که باید این کنیم و آن کنیم و یکی از داخل گفته: چخه! و باز بعد مدتی دوباره خواب‌وخیال برشان داشته و باز از شکم‌سیری حرفی زده‌اند و زیرش زائیده‌اند. البته قبول دارم چیزی که عوض دارد گله ندارد ولی بهتر است آدم‌ها در اندازه‌ی خودشان آرزو کنند یا به‌اندازه‌ی آرزوهایشان بزرگ شوند! و اما همه‌ی این‌ها به کنار. سال جدید میلادی هم به‌زودی آغاز می‌شود. یادی می‌کنم از بزرگ‌مردی که تأثیر محبت را باور داشت، پیامبر زاده از مریم مقدس، مسیح که سلام و درود ما بر ایشان باد. با آرزوی اینکه هر چه زودتر وعده‌هایی که با ما داده‌اند محقق شود و ایشان را نیز در کنار منجی که آمدنشان را خداوند نزدیک گرداند، زیارت کنیم. آرزو می‌کنم سالی که پیش روست، دور از جنگ و خشونت، ترور، تبعیض و نسل‌کشی باشد. سالی باشد که بشر در آن اثبات کند می‌توان بدون آسیب به دیگران هم روز را شب کرد. امید که اقتصاد جهانی از وضعیت فعلی خلاص شود و بیکاران را کاری باشد، تمام مین‌های زمین را یکی بیاید و خنثی کند، رمز کلید پرتاب کلاهک‌های هسته‌ای و شیمیایی از خاطر دارندگانش فراموش شود. هر کس به‌روزی خودش قانع باشد و دیگرکسی برای سیر کردن شکمش دستی دراز نکند. دستی دراز نشود به تن زنی حتی در اتوبوسی در هند یا گردن یتیمی در دورترین روستاهای زمین. یک سال مثل آدم زندگی کنیم، چه می‌شود؟
آرزوهایمان از خودمان بزرگ‌ترند، می‌بینی عزیز؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر