-
جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۱، ۰۳:۵۳ ق.ظ
اول تو را نوازش میکنم
بعد میروم تخت خواب میبینم
شاید هم درختی را پیش از آنکه تخت بشود
و یا قبلتر خواب زمین را ببینم
که مرا زائید و وزنش زیاد شد
تبر به دست به دنیا نیامدهام
که جنازهام را توی تابوت شیشهای گذاشتند
توی خوابهایم
زنی جیغ کشید
و من ناگهانتر از سونامی
نازل شدم
زمین را بلعیدم و هی توی خوابهایم
خواب میدیدم
خواب
میدیدم
تو را که برایم دست تکان میدهی
و لبخندت
کوچه را که نه،
شهر را که نه،
کشور را که نه،
زمین را که نه،
جهان را که
روشن کرده
دوست دارم
وقتی کنار نام من است
و دلت
غرق میشود
در تایتانیکی به مقصد خوابهایم
تا برایم دست تکان بدهی
پیدایت کنم
میان شلوغی ایستگاه
و بعد بوس آغوشت را بکشم
روی سینهام
خودم را ول کنم
میان موجی موها و شرجی اندامت
آنقدر بو بکشم تا شببوها را باور کنم
و
تخت بخوابم
23 مهرماه 1391، گنبدکاووس