وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

مذاکرات ژنو لولو نبود و نیست!

س از زحمت‌های بسیاری که تیم مذاکره‌کننده ایرانی کشیده و بالاخره توانسته است در نهایت عزت و احترام، به نتایج امیدوارکننده‌ای در کاهش استرس‌ها، فشارها و تنش‌های بین‌المللی ایران داشته باشد. در مرز یکصدمین روز کار دولت توافقنامه‌ای پیرو مذاکرات ژنو به امضاء ایران و شش کشور گروه 1 + 5 (پنج عضو دائم شورای امنیت (: آمریکا، روسیه، چین، بریتانیا و فرانسه) و آلمان) رسید. هنوز شیرینی این به اجماع رسیدن و موفقیت هنوز میان کاممان نچرخیده که می‌بینیم عده‌ای که هشت سال رفتند، نشست هسته‌ای و دراز کشیدن هسته‌ای داشتند و به هیچ نتیجه‌ای که نرسیدیم، هیچ؛ هرروز طناب تحریم به گردن مردم تنگ‌تر کرد، حالا شروع کرده‌اند. صدالبته همان روزی که رئیس سابقشان گفت ما اگر این‌قدر اختیار داشتیم هم به نتیجه می‌رسیدیم امروز قابل حدس زدن بود. حالا یکی رفته و کاری کرده، یا خوب یا بد. می‌شود یک‌بار، فقط یک‌بار بگذارید ما با همین بیسکوئیت خوش باشیم؟ وقتی رهبری که شما مدعی خود فداسازی برای ایشان هستید هم می‌گوید: ما حمایت می‌کنیم و از نتیجه خود را راضی نشان می‌دهد، شما چه می‌گویی؟

فقط یک ایرانی می‌تواند ...؟ (یک)


توی فیس‌بوک اون بالا باز زده در چه فکری. راستش رو بگم؟ در فکر بی‌فرهنگی‌های بعضی از مردم سرزمینم هستم. نمی‌دونم روی این وضعیت مردم چه اسمی می شه گذاشت ولی انگار اکثریت قریب به‌اتفاق مملکت دچار نوعی خبر ـ جو زدگی هستند و فیس‌بوک هم ابزاری از نوع دمش گرم هست که این مدعی اثبات بشه. یه مثال می‌زنم نگی دچار توهم شده‌ام. آلان نزدیک به یه ساله که تقریباً نصف بیشتر ساعاتش رو توی راه گذروندم. از این شهر به اون شهر و توی جاده سوالی همیشه ذهنم رو درگیر خودش می‌کنه: 

شاید یکی از همین روزها (دو)

شاید
یکی از همین روزها
سراغت آمدم
با سلام و روبوسی
شاید
هم
از زیر میز
شستم را حواله‌ات کردم
آقای ایست و بازرسی نوشته‌هایم.

دلیل این‌همه آزار چیست؟ (دو)

دلیل این‌همه آزار چیست؟ 
آن‌قدر فورانم که هیچ اقیانوسی را یارای خاموشی‌ام نیست؛ اما آن‌قدر خسته‌ام که نای نوشتن ندارم. رمانی را تحت عنوان «قرارمان این نبود» آغاز کرده بودم. قصد داشتم این کار را در سه بخش ارائه کنم. بخش نخست را نوشتم؛ تمام و کمال. بخش دوم را تا نصفه پیش بردم. درگیر تحقیق شدم و حالا که می‌بینم بعضی‌ها بدون حتی یک اسلاید نگاه کردن فیلم می‌سازند و یا بدون بازبینی متن، کتاب چاپ می‌کنند، درگیر این دوراهی شده‌ام که کدام دسته در راه درست قدم برمی‌دارند؟ چند روز پیش با یکی از دوستان نشسته بودیم و غصه‌ی هنر و فرهنگ مملکت را می‌خوردیم. بعد برایم مسائلی که پیش‌ازاین طبیعی بودند تبدیل به پیچیده‌ترین مسائل فکری شدند. 

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر