وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

مذاکرات ژنو لولو نبود و نیست!

پس از زحمت‌های بسیاری که تیم مذاکره‌کننده ایرانی کشیده و بالاخره توانسته است در نهایت عزت و احترام، به نتایج امیدوارکننده‌ای در کاهش استرس‌ها، فشارها و تنش‌های بین‌المللی ایران داشته باشد. در مرز یکصدمین روز کار دولت توافقنامه‌ای پیرو مذاکرات ژنو به امضاء ایران و شش کشور گروه 1 + 5 (پنج عضو دائم شورای امنیت (: آمریکا، روسیه، چین، بریتانیا و فرانسه) و آلمان) رسید. هنوز شیرینی این به اجماع رسیدن و موفقیت هنوز میان کاممان نچرخیده که می‌بینیم عده‌ای که هشت سال رفتند، نشست هسته‌ای و دراز کشیدن هسته‌ای داشتند و به هیچ نتیجه‌ای که نرسیدیم، هیچ؛ هرروز طناب تحریم به گردن مردم تنگ‌تر کرد، حالا شروع کرده‌اند. صدالبته همان روزی که رئیس سابقشان گفت ما اگر این‌قدر اختیار داشتیم هم به نتیجه می‌رسیدیم امروز قابل حدس زدن بود. حالا یکی رفته و کاری کرده، یا خوب یا بد. می‌شود یک‌بار، فقط یک‌بار بگذارید ما با همین بیسکوئیت خوش باشیم؟ وقتی رهبری که شما مدعی خود فداسازی برای ایشان هستید هم می‌گوید: ما حمایت می‌کنیم و از نتیجه خود را راضی نشان می‌دهد، شما چه می‌گویی؟

از مشاورین روحانی ممنونم که در نشست خبری، خانواده‌های شهدای هسته‌ای را از یاد نبردند و زبان عده‌ای را بریدند و گذاشتند توی جیبشان که بعد نگویند: ما خون دادیم! چرا سازش کردید؟ واقعن نمی‌دانم چطور می‌شود عده‌ای این‌قدر جنگ‌طلب باشند. مگر نسبت خونی به قابیل داری؟ والا، بچه‌ی آدم که اهل دعوا نمی‌شود! بهتر است به‌عوض شیون کردن، بشینی و فکر کنی که واقعن کدام‌یک به نفع کشور است؟ اینکه ما به چیزی دست یابیم که تو اصلن نمی‌دانی به چه دردی می‌خورد یا اینکه با دنیا سرشاخ شویم؟

بنده به‌نوبه‌ی خود از روحانی ممنونم که نامزد شد، از مردمی که به او رأی دادند. از افرادی که به او مشاوره دادند تا یک مرد چانه‌زنی واقعی مثل ظریف را به وزارت امور خارجه بگمارد، از همان مجلسی‌هایی که همیشه از ایشان می‌نالم، بابت رأی اعتمادی که به این مرد دادند، بعد از ظریف و بخصوص خانواده‌اش که اگر از مردشان حمایت نکنند، این مرد به‌عنوان نماینده‌ی کشور ما شاید نمی‌توانست این‌طور مدافع حقوق مردم باشد، از همه تشکر می‌کنم. حتی از صداوسیمایی که معمولن بیمارگونه با مسائل برخورد می‌کند و همیشه چوب لای چرخ دولت‌هایی که محبوبیت مردمی داشتند می‌گذاشته و مرسومن ایرادات همفکران را ماله کشیده تا کسی ناراحت نشود. از همه ممنونم؛ اما حالا نه اینکه فکر کنیم اتفاق عجیبی می‌افتد و از فردا دنیا گلستان می‌شود برای ما ایرانی‌ها، خیر. ما دشمنان زیادی داریم. اول‌ازهمه همین برادران دینی‌مان در عربستان و دیگر کشورهای عربی منطقه. بعد آن اسرائیل که هنوز نفهمیدیم بالاخره کشور شده یا نه! و بعد تمام کشورهای دیگر دنیا. اصولن در دنیا، کشور دوست، کشور دشمنی است که هنوز فرصت نکرده است به کشور تو آسیب وارد کند! و الا به تجربه‌ی تاریخی می‌شود به‌وضوح دید که کشورهای زیادی بوده‌اند که ما برای آن‌ها یقه‌ی خود را جر داده‌ایم، بعد با ما چه کرده‌اند! پستان منافع ملی‌مان را کرده‌ایم میان حلق کشورهایی که یا در گذشته دشمن ما بوده‌اند یا در آینده دشمن ما خواهند شد. همیشه می‌خوانیم اگر فلان پادشاه به‌عوض اینکه پی راضی کردن فلان دولت استعمارگر بود، مردم‌داری می‌کرد، آن بلا سرش نمی‌آمد. اینکه ما آلان کشورهایی را خوشحال کنیم که آن‌قدر ضعیف‌اند که همچنان مستعمره‌های مدرن هستند و در برخی از موارد، ما خودمان رفته‌ایم به طمع استثمارشان. کشورهای میکروسکوپی که بودن یا نبودنشان روی نقشه‌ی جهان، اتفاق قابل‌تشخیصی را در پی ندارد!

به دولت به‌عنوان یک شهروند درجه‌ی چندم توصیه می‌کنم، نه به تعریف و تمجید و نه به تنبیه و توبیخ وقعی ننهید. از یاد نبرید که شما چند سالی آمده‌اید برای خدمت و بعد این فرصت را از دست می‌دهید. تا می‌توانید برای سفر آخرتتان توشه بردارید. این فرصت از هر عبادتی که شما فکر کنید بالاتر است. وقتی به کار کردنت به چشم عبادت کردن نگاه کنی آن‌وقت دیگر نگران گفته‌های این‌وآن نخواهی بود. به‌هرحال 100 روز گذشت! تا چشم روی‌هم بگذارید، صدروزه‌ای دیگر هم می‌گذرد. مردانه کارکنید که شاید بشود بخشی از عقب‌افتادگی‌مان جبران شود.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر