-
چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۸۵، ۰۸:۱۳ ب.ظ
نامت سکوتی است میان ِ دو آ
نمکشیده دعاهایم
بس که هی راه کشیده چشمهایم ،
به رقصیدنت
خنجر بکش
چهل دزد ِ بغدادم برابر نبود ،
برادر نبود
نامت سکوتی است میان ِ دو آ
نمکشیده دعاهایم
بس که هی راه کشیده چشمهایم ،
به رقصیدنت
خنجر بکش
چهل دزد ِ بغدادم برابر نبود ،
برادر نبود
(یک)
از این اتفاق که میافتم
کسی هم خبردار نمیشود افتراق افتادن و اتفاق چیست!
انفاق جای خود دارد فقط اگر بیفتم به دستوپایت
دل رحمتر از تو مادر تاریخ
نزائیده ـ هنوز بادهای شمال گوزنی را که شاخهایش سرخدار است!
کبکم خروس نمیخواند ...
سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه مینویسم؛ شعر، داستان یا فیلمنامه نیست. اینها شهروندان شهر درون مناند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایهی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!
آشنایی
خودنوشت
به روایت کارکرد
به روایت تصویر