وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

اشتباهی از من (یک)

نامت سکوتی است میان ِ دو آ
نم‌کشیده دعاهایم
بس که هی راه کشیده چشم‌هایم ،
به رقصیدنت
خنجر بکش
چهل دزد ِ بغدادم برابر نبود ،
برادر نبود
تولدت به جوزایم ،
من از تولد ، شوهرت بودم !

با شمشیر
دلت را ندزدیده‌ام
که با تفنگ پس بگیری !
با غزل نبرده‌ام که ترانه بخوانی
عربی برقصی
دریای سیاه را نشانم بدهی روی موهایت
افسانه‌ی کودکی سه‌ساله که نوزادی را ربود
من بودم
منتظر که بیایی
با شاخه‌ای مریم
و شاعر شدم
به همین سادگی

شعر تویی ،
پشتِ این‌همه سال
که موهایت را شانه می‌کشی
ـ موج ساحل را برد ـ

خودکشی نمی‌کنم !
خاطره‌هایم
چهارپایه‌ای‌ست که روی آن سیگار پشتِ سیگار
و گورِ بابایِ گربه‌هایی که حواسم را پرت می‌کنند
تو را نقاشی می‌کنم
مجسمه می‌نشینی
و کودکانِ هند
بتِ سکوت را بیشتر دوست دارند !

خام تقدیم می‌شوم . بدون هیچ خط‌خوردگی ، چراکه بدون هیچ خط‌خوردگی خواندمت !

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر