وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

دکتر سه نقطه دار

: چرا لباستو درنیاوردی جانم؟
ـ دد در آو...وردم دیگه!
: سوتینت رو هم باید باز می کردی.
ـ ب برا چی؟
: خب معلومه جانم تا معاینت کنم.
ـ مــمـ‌مگه ب‌ب‌باید ای‌ای‌ای‌اینم د‌ددر م‌ـم‌ـ‌می‌آوووردم؟
: پس من چطوری معاینت کنم؟
ـ ه‌ه‌هم‌م‌می‌ططط‌طوررری ن‌ن‌نم‌میشه؟
: اگه می‌شد که نمی‌گفتم لخت شی. من باید موقع کار راحت باشم.
ـ وول‌ل‌لی آ.آق‌قـای دکــتر، م‌من این‌ططور رر...راح...ح.حت...ت ن‌ن‌نیس...ستم. فـ‌فکر مممیکنم شـش‌شما ای‌اینطوری هـ‌هم م‌میتونین مم...منو م.مع...ع.عااینه کن...نن...نین.
: می‌خوای جامونو عوض کنیم؟ تو دکتر باشی من بیمار؟
ـ ممن مممش‌شککلم ر...رربطی ب...به تت‌تتنم نندن‌نداره.
: همه‌اش به تن‌ات ربط داره جانم. بخاطر تجاوزی که بهت شده، ترسیدی و دچار این مشکل شدی، لختت نو نیست! منم که دکترتم، محرمتم، چه ایرادی داره ببینم اون زیر چی مخفی کردی!
ـ آآآقای دک...کتر د.د...ددست بببببممممن نننننن‌نننز...نزن! مممن می ترسم!
: دستتو بردار، بذار ببینم اون زیر چی داری!
ـ ک...کککمممک
: جیغ نزن، هیشکی مطب نیست. فقط منم و تو.
ـ تت...تورو خخخخ‌خدا مم...ممن مم...ممی تترسم. ممممممماامممماان!
: بیخودی منو خودت ُ اذیت نکن، درش بیار. نذار به زور...
ـ ن نن نننه ...
: آره
ـ ن...نه!
: آره
ـ ع عوضی، دست‌تو بکش کنار، وحشی! حیوون، آشغال، مثلن دکتری؟ بیجاه می‌کنی بهم دست می‌زنی. نخند روانی... کثافت...
: خیلی خب. پس پاشو برو دیگه هم اینجا نیا!
ـ فک کردی می‌ذارم یک منحرف سادیسمی‌ی آشغال دکترم باشه؟ سوسک بی‌شعور!
: نه جانم. شما دیگه به دکتر نیاز ندارین.
ـ کجا؟ من ازت شکایت می‌کنم! پدرتُ درمیارم! می‌خندی؟
: بابت چی؟ بابت درمانتون؟ بفرمائید خانوم!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر