-
چهارشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۸۶، ۱۱:۲۰ ب.ظ
گناهِ من از لبهای تو آغاز میشود
سلام
اینجا، پائیز است؛ حوالیی نامههایت، باتلاقهای ویتـنام گریه میکنند،
برگها بوی خندههای بلوار کشاورز میدهد
تا یادم نرفته از یادت نبر جریمههای کودکیام را همچنین نتهایی که روی سیگارهایم نوشته بودم را دود نکن، برای بچه، ضرر دارد
دیروز لبهایت را در غروب جاگذاشته بودی، دیگر تکرار نشود!
صدای تار موهایت را هم برایم ضبط کن، اینجا قرنهاست عقربهها بیاتشدهاند،
اگر برنگشتم آزادی پائیز را ازاینجا بفرستی هر جا که خواستی، راستی کلاس ِ پنجم هم که بودم، دوستت دارم جریمه میشدم خانم معلم را
تو حالا جریمه نکنی هم ...
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم