وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

در حکایت طلبی که از زنجانی داریم ...

ازآنجاکه بعد از محاسبات دقیق به‌عمل‌آمده، کاشف گردیده آقای زنجانی (آقای ز سابق، جوان 25 هزارمیلیاردی)، آن‌قدر که برده و خورده‌اند، ندارند (تازه ‌این‌همه داره به گفته‌ی خودش در ویکی‌پدیا)، یک آقایی محاسبه کرده و به یک آقای دیگر گفته و آن آقا رسانه‌ای فرموده‌اند که بابک زنجانی، به هر ایرانی، 180 هزار تومان بدهکار است!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ حالا که مطالبات مشکوک‌الوصول و ناممکن‌الوصول شده، به‌حساب مردم لحاظ شده!
2 ـ منطق این استدلال چنین است: پول نفتی که باید به خزانه واریز می‌شد، هنوز واریز نشده و ازآنجاکه نفت سرمایه ملی است، پس این بدهی آقای زنجانی به مردم است!
3 ـ آقایان محاسبه‌گر، یک لطفی کنند و ببینند کلن وزارت نفت به مردم چقدر بدهی دارد؟!
4 ـ قبض گاز این دوره، برای ما 18 هزار و 500 تومان عوارض گازرسانی محاسبه کرده بود، آن‌وقت چرا؟ می‌خواهند از مخابرات عقب نیافتند؟ آیا شرکت‌های برق و گاز و آب و تلفن رقبای یکدیگر برای لخت کردن مردم هستند؟
5 ـ آیا کسی کل درآمد نفتی دولت پیشین را محاسبه کرده؟
6 ـ چیزی که زیاد است، دزد. بیاییم یک خط بکشیم و از این به بعد کار کنیم.
7 ـ حرف که می‌خواهی بزنی قبلش فکر کن. (نکته‌ای اخلاقی برای آقای احمدی‌نژاد)
8 ـ دلم می‌خواهد برم زیارت امام رضا.
9 ـ خدا مسئولین را حفظ کند. اگر بعضی وقت‌ها بعضی از حرف‌ها را نزنند، ما به فکر کردن وادار نمی‌شویم. همین‌که فکر می‌کنیم، می‌رویم و شک می‌کنیم. [من شک می‌کنم پس هستم] از اینکه به ما یادآوری می‌کنید زنده‌ایم ممنونیم.
10 ـ شماره پیرهن مسی است و خیلی‌های دیگر. دیشب کاملن استثنائی فوتبال تماشا کردم. چیزی حدود ده دقیقه. این بارسلونا چرا این‌قدر به‌هم‌ریخته و داغون شده؟ اون مربی کچل خوشتیپه نبود چرا؟ یکی بگه اونجا چه خبره؟ بعد روی پیرهن‌هاشون به‌عوض یونیسف ... عوق!
11 ـ من دیگه حرفی ندارم!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر