-
يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۴ ب.ظ
باشگاه کتابخوانی بافر، در 25 اسفندماه 1391، مطابق با سالروز پایان سرایش شاهنامه، آغاز به فعالیت نمود. به مناسبت نخستین سالروز تأسیس باشگاه، مصاحبهای با این کمین توسط دوستان جان انجام گرفت. هماینک متن این گفتوشنود، در مجله ادبی پیادهرو، در دسترس هست. با تشکر از پیادهرو
مصاحبه با وحید پیام نور مسئول باشگاه کتابخوانی بافر
نویسنده: پیادهرو
تاریخ ارسال: سوم خردادماه ١٣٩٣
باشگاه کتابخوانی بافر، به همت تنی چند از فعالان ادبی کشور و با حمایت یک شرکت خصوصی افتتاح گردید. این باشگاه بر اساس توضیحات مدیران و مؤسسان بیشتر تلاشی است صنفی در راستای حمایت نویسندگان از یکدیگر. بناست اعضاء این باشگاه مجازی، پس از عضویت در فروشگاه اینترنتی این باشگاه به نشانی www.book.bafar.ir، با خرید کتاب دیگر اعضاء؛ ضمن برطرف سازی پارهای از مشکلات نشر و پخش کتاب، روند توزیع کتاب در کشور را تسریع بخشند. به گزارش مدیر باشگاه، در حال حاضر بیش از 900 تن از شاعران و نویسندگان کشور، به عضویت باشگاه درآمدهاند.
مرتضی شاهین نیا اعلام امیدواری کرد در صورت فراگیر شدن تعداد اعضاء، با حمایت حامیان مالی، این باشگاه از حالت مجازی خارج شده و بهصورت یک سازمان مردمنهاد ادامه فعالیت دهد. ایشان که در جمع دستاندرکاران باشگاه و تعدادی از مدعوین یکشنبه، 25 اسفندماه 1392، به بهانه جشن نخستین سالروز افتتاح باشگاه در گرگان سخن میگفت، با تشکر از حمایتهای مادی و معنوی شرکت بافر بنیان، از دریافت مجوز انتشارات بافر خبر داد. در حاشیه همین برنامه، وحید پیام نور، مدیرعامل شرکت بافر بنیان با تشکر و قدردانی از زحمات اعضاء باشگاه، روند توسعه باشگاه را مصداقی از حرکت آهسته و پیوسته دانسته اذعان داشت که هزینه برای فرهنگ کتاب و مطالعه، برترین سرمایهگذاری است. وی با بیان لزوم سرمایهگذاری بیشتر در بخش فرهنگ از کلیه بنگاههای اقتصادی برای مشارکت در حمایتهای اینچنین دعوت به عمل آود. مدیرمسئول انتشارات بافر ادامه داد که ما باید در معادلات جهانی به فکر صادرات فرهنگی باشیم. نباید انتظار داشته باشیم دولت در همهی امور پیشقدم باشد در حال حاضر دولت درگیر معیشت مردم است و این به عهدهی خود هنرمندان است که به فکر خوراک فکری مردم باشند وی در ادامه گفت: این باشگاه در سالگشت پایان سرایش شاهنامه آغاز به فعالیت نموده؛ این یعنی ما خودمان را در امتداد خلق اثر مسئول میدانیم؛ ما خود را مکلف میدانیم که آثار فاخر، آثاری که بافَر هستند، توسط بافر معرفی و ارائه گردد.
باهم خواننده مصاحبه با جناب پیام نور باشیم تا از اهداف باشگاه بیشتر باخبر شویم:
باشگاه کتابخوانی از کی و چطور ایدهاش به ذهن شما رسید؟
ایده اولیه باشگاه تقریباً ده سال پیش در ذهنمان شکل گرفت. زمانی که برای تهیه تازههای نشر مجبور بودیم کیلومترها سفر کنیم. گفتیم چقدر خوب میشد اگر کسی فاصلهها را برایمان کم میکرد. درواقع این ایده یک ایده ناب نبود و به حتم به ذهن هر علاقهمند مطالعه میرسید چراکه این ایده برآمده از یک نیاز است. نیاز به خواندن. بعدها دوستانی را پیدا کردیم که نیاز به خوانده شدن داشتند. مسائل مادی نشر، ناشران را به سمت مشارکت با مؤلف یا همان پدیده ناشر ـ مؤلف سوق داده بود. در پی این مسئله عدهی زیادی کتاب چاپ میکردند ولی به دلیل نداشتن ارتباط با دیگران در پخش شکست میخوردند. این شکست یک سرخوردگی به همراه داشت و موجب ریزش و دوری عدهای از ادبیات میشد. آن سالها ما به دلیل نوع شغلی که داشتیم به اینترنت با سرعتبالا دسترسی داشتیم ولی برای عدهی زیادی از علاقهمندان مطالعه این امکان ساده نبود. اتصال مبتنی بر خط تلفن و سرعت پایین هم عملاً مانعی بود. امروز با توجه به فراگیر شدن استفاده از اینترنت، دیدیم زمان آن رسیده که خودمان آستین بالا بزنیم چراکه ظاهراً دیگران نشستهاند. گفتیم بایستیم، دیگران هم به حتم خواهند ایستاد و به امید خدا تکانی به فرهنگ کتابخوانی که مدتی است در کما فرورفته وارد شود.
قرار است این باشگاه به کدام بخش از نیازهای جامعه کتابخوان پاسخ دهد و چه امکاناتی فراهم کند؟
ببینید به اعتقاد ما، این روزها دیتا علیه پاپیروس انقلاب کرده. ما هم مثل خیلیها مخالف پیشرفت تکنولوژی نیستیم، از آن استفاده هم میکنیم اما واقعیت این است که لذت مطالعه در تورق است. نیاز جامعهی اهل مطالعه، کتاب است. ما میخواهیم کتاب را بهصورت عادلانه پخشکنیم. آلان فضاهای مجازی، شبکههای اجتماعی و وبلاگ نویسی، بهاندازه طرح موقعیت برای معرفی کارآیی دارند اما هیچکدام اینها ماندگار نیستند. به نظر ما اصالت با کتاب است. ما به سادهترین شکل ممکن میخواهیم سادهترین نیاز جامعه کتابخوان را برآورده کنیم. معرفی و تأمین کتاب خوب.
توزیع عادلانه ازنظر این باشگاه چگونه است؟ آیا این ایده با روح سرمایهداری بازار و البته بازار نشر و توزیع کتاب در تضاد نیست؟
ببینید در حوزهی نشر کتاب در کشور ما آسیبهای فراوانی وجود دارد. برای مثال تیراژ چاپ، فاصلهی زمانی عموماً طولانیمدت مابین نوبتهای چاپ و از همه مهمتر کندی سرعت توزیع و ناعدالتی موجود در حوزه نشر. یک نگاهی به آمار رسمی بیندازید، ببینید چند درصد ناشران، چاپخانهها و کتابفروشیهای کشور در تهران قرار دارد بعد مقایسهای داشته باشید با تعداد کتابفروشی موجود در هر شهرستانی که بهصورت رندمیک انتخاب شده باشد. متأسفانه هستند شهرستانهایی که حتی یک کتابفروشی درستوحسابی ندارند. شما خودتان اهل مطالعه هستید، یک سر به کتابخانه شخصیتان بزنید ببینید چند درصد کتابهایی که دارید چاپ اول است؟ البته کتاب دوستان صمیمیتان را از این حساب جدا کنید. متوجه میشوید عموماً چاپ دوم به بعد کتاب خوب قسمت شهرستانیها میشود. حالا مقایسهای داشته باشید میان ساکنین تهران و مابقی شهرستانها، بعد یک نسبت سرانگشتی از مخاطبین کل کشور داشته باشید، متوجه میشوید این حق شهرستانیهاست که آنها هم بهصورت همزمان با مرزنشینان بتوانند بهروز باشند. در حوزه پخش فیلم و اکران در سینماها قبلن چگونه بود؟ مرکز نشین فیلمی را که امروز میدید، دو سه ماهی از شهرستانهای بزرگ بیشتر وقت داشت تا اگر میخواهد نقدی بنویسد یا نظری بدهد. این نا عدالتی در حوزهی سینما تا حدودی برطرف شده. صدالبته مسائل دیگری هم هست. در مورد روح سرمایهداری بازار نشر. راستش را بخواهید بهشخصه معتقدم کار نشر در ایران بهخودیخود سرمایهداری معنوی است و نه مادی. دوره بازگشت سرمایه ناشر را مثال میزنم. ناشرین بهصورت میانگین برای بازگشت سرمایه یک کتاب در تیراژ ناقابل هزار نسخه، بهتقریب یک سال و بلکه هم بیشتر باید چشمانتظار باشند. عموم ناشرین شهرستانی اینگونه اند. مبحثی که مدنظر حضرتعالی است، بیشتر در حوزه نشر کتابهای زرد و حوزههای عمومی نشر، صادق است. همین کتابهای طالع بینی یا داستانها و رمانهای خانهنشین پسند غیرحرفهای، در این حوزهها نوعی از نظام سرمایهداری مبتنی بر کتاب هست که بهصورت مشخص جامعهی هدف باشگاه شامل ایشان نمیشوند. پس موضوعیتی برای بحث به وجود نمیآورد. ما میخواهیم غلامی دودچراغخوردهها را بکنیم که به خونجگر با پساندازهای کوچکشان، میخواهند کتاب در معنی واقعیاش را تهیه کنند و هدفشان از مطالعه صرفاً سرگرمی نیست.
در مانیفیست این باشگاه از «تمام کسانی که در آتش چاپ و نشر کتاب در ایران»، تنی سرخ کردهاند« دعوت کردهاید، آنها چه کسانی هستند؟
راه دور نمیرویم، منظور ما افرادی مثل خود شما و مخاطبین شما هستند. چقدر مطلب آماده به چاپ دارید؟ لااقل یکی دو کتاب که آماده به چاپ دارید، حالا چرا کتاب چاپ نمیکنید؟ چون باید هزینههای آن را خودتان بپردازید. همه میدانند که برای خلق یک صفحه باید لااقل یکصد صفحه مطالعه داشته باشی. شما بنشینید، زحمت بکشید و بنویسید، سلامتیتان را با شببیداریها به خطر بیندازید، همین مبلغ را که برای خیلیها رقم نیست را به هزار خوندل کنار بگذارید بعد کتابتان که چاپ شد، ناشر خودش را کنار بکشد، بگوید کار من تا اینجا بود. اینکه کتابت گوشه خانهی خودت باشد، آینه دق نیست؟ تن که سهل است، روح آدم هم سرخ میشود. انصاف است که نهتنها چیزی بابت حق التالیف گیرت نمیآید، هیچ؛ چیزی هم از جیبت برود؟ این درواقع نوعی توهین به شان نویسنده و بیحرمتی به ساحت هنر است والا کجای دنیا چنین نقشی برای هنرمند در نظر گرفته میشود؟ مگر بودجههای حمایتی حکومتی چقدر است که حریف اینهمه نویسنده شود؟ حالا چون بودجه نیست، هنرمند جماعت از جیبش هزینه کند، این یک از هزار سرخی آن تنهای شریف است.
باشگاه کتابخوانی بافر آیا قرار است نقش منجی شاعران و نویسندگان و البته مخاطبان شود؟
نه اصلاً همچین ادعا و قراری نیست، ما در اصل یک بنگاه تجاری اقتصادی کوچک بودیم و هستیم، گفتیم به خاطر علایق شخصیمان دینی که از جانب فرهنگ و ادب به گردن داریم را بپردازیم به همین دلیل بانی شدیم تا با حمایتهای ناچیزمان باشگاه تأسیس شود. درواقع خودمان را خادم میدانیم نه ناجی. دوستانی هم که باشگاه را مدیریت میکنند یا با باشگاه بهعنوان کارشناس ممیز همکاری میکنند همگی بزرگانی هستند که در عین بزرگواریشان؛ خود را غلام و یا کنیز ادبیات و فرهنگ میدانند. ما تنها داریم یک شبکه راه میاندازیم از علاقهمندان به مطالعه که خود این افراد اگر هماینک مؤلف نباشند، در آیندهای نزدیک مؤلف خواهند شد. نوعی جماعت صنفی، فارغ از مسائل حاشیهای. ما به این افراد خدمات میدهیم. میخواهیم بهاندازه توانی که داریم به نویسندهها روحیه بدهیم که کارشان را انجام بدهند. متأسفانه این روزها دوستان بهعوض مطالعه و نوشتن، بخش عظیمی از وقتشان را با کافه نشینی و تکرار دیدارهای خانگی که پس از مدتی به حاشیه خواهد رفت هدر میدهند. هنرمند نباید وقت سرخواراندن داشته باشد. باید به جامعه خوراک بدهد نه اینکه خودش خوراک جامعه شود.
برنامههای آتی این باشگاه چیست؟
ما میخواهیم به هر طریقی که میشود سرانه مطالعه را بهصورت کیفی بالا ببریم. مقداری ایده داریم از جذب اسپانسر برای چاپ کتاب که مثلاً بنگاهی اقتصادی بخشهایی از هزینههای کتاب را تقبل کند و در گوشهای نام اش بهعنوان حامی فعالیتهای فرهنگی قید شود تا طرحهای تشویقی مبتنی بر رقابت میان اعضاء.
ما که دوست داریم باشگاه از حالت نیمه مجازی فعلی تبدیل به یک سازمان مردمنهاد سراسری بشود که در هر گوشه و کنار کشور باشگاههای واقعی کتابخوانی را داشته باشیم. برویم و باافتخار تابلو بزنیم باشگاه زیبایی افکار یا چه میدانم باشگاه فکر سازی، آرایشگاه اندیشهیا هر عنوان دیگری در همین مضامین؛ اما این برنامه با شرایط فرهنگی فعلی دور از دسترس است پس در حال حاضر بهتر است به غلامیمان ادامه بدهیم. از صاحبنظران دعوت کنیم برنامه بدهند، ایده بدهند و ما بخوانیم: من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو
سپاس از وقتیکه در اختیارمان گذاشتید.
ما از شما سپاسگزاریم که دغدغههای مشترکمان، مارا با هم بعلاوه کرده است.
ارجاع برون متنی: پیاده رو: مصاحبه با وحید پیام نور مسئول باشگاه کتابخوانی بافر