وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

اشتباهی از من (چهار)


اقراء،
به اسم تو
آغاز می‌شوم از آی با کلاه
با سین و آی دیگر،
کلاه از سر برمی‌دارم.
از دل‌تنگی‌هایم نمی‌گویم تا بی‌تابی نکنی
وگرنه
الله‌اعلم به ذات الـ... عبور می‌کنم
از تمام سال‌هایی که در ما گذشت
با وضو و تسبیحی که از گردنبند تو ساخته‌ام
ذکر می‌گیرم
الحمدالله
الحمدالله
الحمد ُ ... للاهن از هوای تو،
توی سرم
قیامت است.
دروغ که یاد ندارم، غروب که می‌شود
بهانه می‌شوم
از تو بخوانم
نمازم را به قبله‌ی شمالی‌ام
لال می‌شوم به ایاک نعبدوا
لابه‌لای تمام این روزهای عشق بهتر است یا ثروت!
ترتیل ِتردید ِ ترقیح و ترجیح ِ تئویب
تهوع ترقید و ترویز و تدبیر و تغییر
توئی که از راه دور
نامت را به من می‌بخشی.
دست‌نوشته‌ی ما، روی پیشانی سرنوشت
محاسبات نجومی را به هم می‌زند
تیرباران می‌کنم خودم را
پای برج‌های دوقلو
اگر بخواهی.
تمام خواب‌هایم را به تو می‌بخشم
تا خودت را خوب
ببینی
با چشم‌های باز عاشقت شدم
که حالا
با خیال راحت چشم‌هایم را می‌بندم.
.
.
.
تو در شعر جا نمی‌شوی
سجاده پهن می‌کنم که از تو بخوانم...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر