-
يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۸۹، ۰۷:۴۳ ق.ظ
اقراء،
به اسم تو
آغاز میشوم از آی با کلاه
با سین و آی دیگر،
کلاه از سر برمیدارم.
از دلتنگیهایم نمیگویم تا بیتابی نکنی
وگرنه
اللهاعلم به ذات الـ... عبور میکنم
از تمام سالهایی که در ما گذشت
با وضو و تسبیحی که از گردنبند تو ساختهام
ذکر میگیرم
الحمدالله
الحمدالله
الحمد ُ ... للاهن از هوای تو،
توی سرم
قیامت است.
دروغ که یاد ندارم، غروب که میشود
بهانه میشوم
از تو بخوانم
نمازم را به قبلهی شمالیام
لال میشوم به ایاک نعبدوا
لابهلای تمام این روزهای عشق بهتر است یا ثروت!
ترتیل ِتردید ِ ترقیح و ترجیح ِ تئویب
تهوع ترقید و ترویز و تدبیر و تغییر
توئی که از راه دور
نامت را به من میبخشی.
دستنوشتهی ما، روی پیشانی سرنوشت
محاسبات نجومی را به هم میزند
تیرباران میکنم خودم را
پای برجهای دوقلو
اگر بخواهی.
تمام خوابهایم را به تو میبخشم
تا خودت را خوب
ببینی
با چشمهای باز عاشقت شدم
که حالا
با خیال راحت چشمهایم را میبندم.
.
.
.
تو در شعر جا نمیشوی
سجاده پهن میکنم که از تو بخوانم...