وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

آغاز تغییرات را جشن می‌گیرم!

امروز، روز خانه‌تکانی شغلی‌ام هست. با خود به این نتیجه رسیدم که باید قید برخی از کارهایی که جز مشغله ی فکری و زمانی، حاصل دیگری در پی ندارد را بزنم. هرچه می‌خواهد بشود، بشود. قیمتش هم اصلن مهم نیست. نخست از آموزشگاه آزاد سینمایی و موسسه آموزش آزاد آیینه رشد دل بریدم و تنها خدا می‌داند برایم چقدر خداحافظی با این حوزه‌ها سخت بود. شاید روزی دوباره، حرکتی ازاین‌دست را تکرار کردم اما به حتم در نه در استان گلستانی که سوز خزان مدرک‌گرایی و خریدوفروش مدرک، کمر دلسوزان آموزش را نشانه می‌رود! نه در اینجا که مدعیان زیادند و دوستان ناپیمان و فراموش‌کار! بگذریم،

بازگردانی پست‌ها از وبلاگ‌های پیشین

پس از مدت‌ها بالاخره امشب مجالی دست داد تا آرشیو پست‌هایم را در وبلاگ‌های قبلی که بنا به دلایل مختلف، پاک نموده بودم را به دست بیاورم. در همین امشب نیز قصد دارم همه‌ی آن پست‌ها را از نو در این نشان تازه بارگذاری نمایم. بااینکه شاید هر کس دیگری بود، با داستان‌هایی که بر سرش رفته و بلاهایی که از نوروز امسال دیده، خط بطلانی روی همه‌ی این نوشته‌ها می‌کشید و عطایش به لقایش می‌بخشید. ولی نظر به اینکه من به ساده‌ترین شکل ممکن وحید پیام نور هستم. دیدم بد نیست، خلاصه‌ای از فعالیت وبلاگ نویسی‌ام را زنده کنم. اگرچه، کسی هنوز نشان این وبلاگ را نمی‌داند جز یکی دو دوست بسیار صمیمی و عزیز. اگرچه این کار، نظراتی که دوستان لطف کرده بودند را بازنمی‌گرداند، رتبه‌بندی گوگل را همچنین شمارشگر بازدیدکننده را و خیلی چیزهای دیگر را ولی صرفاً به جهت اینکه گرامی داشتی باشد بر آن آمدوشدها و اظهار لطف‌ها، چنین شد که ملاحظه می‌فرمایید.

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر