وحید پیام نور

مطالبی پیرامون اندیشه، اجتماع و هنر

جایگاه «نه» در زندگی امروز


... آغاز دین‌داری، با نفی آغاز می‌شود. لااله‌الاالله! این روزها، توانایی «نه» گفتن، یک ضرورت و نیاز در همه‌ی سطوح زندگی فردی و اجتماعی است. یک فرد باید بتواند به چیزهای بسیاری «نه» بگوید تا روی یک نکته متمرکز شود. به‌عنوان‌مثال شما برای وفادار بودن به همسرتان باید به دیگران بگویید «نه». یا به بسیاری از تفریحات باید بگویید «نه» تا دردسر از شما دور بمانید. مواد مخدر، روان‌گردانها، مشروبات الکلی و ... تا این‌ها را آدمی با یک «نه» از خودش دور نکرده باشد، زیاد سراغ ورزش و تفریحات سالم نمی‌رود! این یک حکم عمومی نیست بلکه کلی است. چراکه هستند ورزشکارانی که به علت سوءمصرف مواد یا الکل، دیگر نیستند! این «نه» گفتن در بازار نیز وجود دارد. یک تاجر، بازرگان، فروشنده، یک فعال اقتصادی باید به خیلی چیزها «نه» بگوید تا به موفقیت برسد. همچنین همین مسئله درباره‌ی سرنوشت یک ملت نیز صادق است. ملت باید بتواند «نه» بگوید. به‌عنوان‌مثال باید به فرهنگ بیکاری «نه» گفت تا مملکت ساخته شود. تنبلی، عدم مسئولیت‌پذیری و خیلی مسائل دیگر به یک «نه» بزرگ نیاز دارند. آدمی باید به‌جایگاهی که دارد و تأثیری که آن موقعیت می‌تواند در کلیتی که به او مربوط می‌شود توجه داشته باشد و «نه» را درست خرج کند! «رولف دوبلی» در مورد «نه»های بازار دیدگاه جالبی دارد:


«مدیران عاملی که همه گزینه‌های ممکن را پیش روی خود نگاه می‌دارند معمولاً هیچ‌کدام را اجرا نخواهند کرد. بنگاه‌هایی که همه قسمت‌های بازار را هدف می‌گیرند معمولاً دست‌آخر به هیچ‌کدام دست نمی‌یابند. فروشنده‌ای که همه معامله‌ها را تعقیب می‌کند در انتها هیچ معامله‌ای را جوش نخواهد داد.
ما گرفتار یک اجبار وسواسی برای برداشتن هر تعداد هندوانه ممکن با یک دست هستیم و سوار هیچ کاری نیستیم؛ ولی گزینه‌ها را پیش رویمان باز نگه می‌داریم. این موضوع به‌راحتی می‌تواند به قیمت موفقیتمان تمام شود. باید یاد بگیریم که درها را ببندیم.
یک استراتژی کسب‌و‌کار در درجه اول بیانیه‌ای است برای چیزهایی که نباید مشغولشان شویم. یک استراتژی مشابه برای زندگی‌تان قرار دهید: چیزهایی را که نباید در زندگی دنبال کنید، روی کاغذ بیاورید؛ به‌عبارت‌دیگر به یک تصمیم حساب‌شده برای آزاد کردن برخی امکانات برسید و هر وقت گزینه‌ای مطرح شد آن را با فهرست آنچه نباید سراغشان بروید و درگیرشان شوید بسنجید. این کار نه‌تنها شما را از به دردسر افتادن حفظ می‌کند، بلکه کلی از زمانتان را برای اندیشیدن آزاد خواهد کرد. یک‌بار این فکر سخت را به سرانجام برسانید و بعد به‌جای آنکه هر بار که دری گشوده شد بنشینید و ذهنتان را مشغول کنید، فقط به این لیست مراجعه کنید. بسیاری از دروازه‌ها ارزش وارد شدن را ندارند حتی وقتی‌که دستگیره‌های درشان به‌راحتی بچرخد و باز شود.»

...

وحید پیام نور
توانی نه گفتن

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مقدمه‌ای در مقام مؤخره

تاریخی که بر جغرافیای ذهن یک رهگذر گذشته است

سالیان زیادی را از سر گذراندم تا درک کردم آنچه می‌نویسم؛ شعر، داستان یا فیلم‌نامه نیست. این‌ها شهروندان شهر درون من‌اند و اگر هرازگاهی متنی مرتکب شوم و یا تصاویری را سرهم کنم تا فیلمی شکل بگیرد، حتی اگر از این بابت سرمایه‌ی مادی دیگران در میان نباشد، سربار وقت دیگران بودنی در میان است!

آشنایی

خودنوشت

به روایت کارکرد

به روایت تصویر