… و حتی به مخبرالدوله گفتم باید فکری به حال روزهای نیامدهتان فرمایید. به معین التجار هم خاطرنشان شدم عوض آنکه حسابوکتاب کسبش را از رمال بخواهد، آقازادهاش را دلالت کند به ریاضیات و علم تجارت بلکه سرش عوض برهنه کردن نسوان و نوامیس رعیت به کار بیافتد و از سرباریاش کم شود. هین که خیرهسری روزگار، سرای مملکت را سراسر سرانیدهاست به ویرانی. حاج غلامرضا بارچی پیشنهاد جلای وطن میداد. میگفت: : باید به هندوستان بروی. آنجا مناسب سرهایی چون شماست میرزا. هرکس سر در کار خودش دارد. و دستی بهجای زخم بین ابروهایش کشید. ـ آنجا مستعمره است حاجی، در ثانی زوجه در هندوستان به آتش مرگ زوج سوزانده میشود. : استغفرالله … ـ یحتمل اگر ملکالموت […]